به گزارش اشراف- لیلا باقری: بازار آهنگران بین خیابان سیروس و بوذرجمهری قرار داشت. همین مصطفیخمینی و پانزده خرداد فعلی. درواقع این بازار بین خیابان بوذرجمهری و پالاندوزها بود؛ از سه راهی بازار چهلتن شروع میشد و در شمال به گذر عودلاجان و بازار عودلاجان و در انتها به محله کلیمیها میرسید و حالا به بوذرجمهری میرسد.
حالا اثر کمی از این بازار مانده، هرچند که کسبه قدیمی رفتند و کاسبان با شغلهای متنوع آمدند و دیگر آن حس و حال قدیمی را ندارد. اما در گذشته سراسر این بازار غرق درصدای پتک آهنگران بود که با زور بازو کسب و کار خودشان را میگرداندند و نان به خانه میبردند. تنها ابزارشان هم جز دستها چند شی ساده مانند پتک و سندان و… بود و با همینها اشیای آهنی را میساختند. هر دکان هم یک کوره زغالسنگ داشت و یک دم دو طرفه (بده و بگیر) بزرگ که مردی قوی پشتش میایستاد و به آن میدمید. استادکار و چهار کارگر ورزیده پتک به دست هم کنار کوره میایستادند. وسط دکان سندان بزرگی را روی کندهای میگذاشتند و استاد و کارگرها کنار سندان پتک میزدند. استاد آهن گداخته را با انبر از کوره بیرون میآورد و روی سندان میگذاشت و با چکش در نقطهای که باید پتک بخورد ضربهای میزد. بعد از او کارگرها که در کار خود حرفهای و وارد بودند، پشت سر هم در همان نقطه پتک میکوبیدند. چکش استاد، راهنما بود و علامتی برای شاگردان و بعد از او پتکهای منظم کارگرها بود که با ریتم و آهنگی خاص روی تن آهنن کوبیده میشد. البته در این کوفتن میزان فشاری که باید به وسیله ضربه پتک به تن آهن بخورد هم در نظر گرفته میشد تا به آهن شکل تقریبی که میخواهند درآید. برای رسیدن به شکل نهایی آهن را دو بار داخل کوره میگذاشتند و تا گرم شود و د راین فاصله آهن گذاخته دیگری را از کوره بیرون میآوردند و پتک میزدند. آهنگری کاری بود بیوقفه و مدام و سخت… به ویژه پتککاری که سختتر از همه بود و نیاز به زورمندی بیشتر و مهارت و تمرکز و تجربه زیادی داشت. از همه مهمتر هم یکنواخت، مرتب و پشتسر هم فرود آوردن پتک بود روی سندان. اگر این کار با این ظرافت و دقت انجام نمیشد ممکن بود بیاختیار انبر و آهن از دست استاد رها شود و و این جهیدن آهن خطراتی هم داشته باشد.
بیل و کلنگ بنایی، بیل باغبانی، شنکش، دیلم، قلو و چکش سنگتراشی، سیخ، کفگیر نانوایی، انواع زنجیر کلفت و نازک، منقلهای بزرگ و کوچک، انبر و سهپایه و… بیشترین محصولاتی بود که از دکان آهنگری بیرون میرفت.
برگرفته از «سرگذشت تهران» حسین شهیدی
https://eshraf.ir/?p=57375