به گزارش اشراف- زینب زارع چهارمندان، «عشق هرگز نمیمیرد» زندگی زنی را به تصویر می کشد که دوشادوش همسرش در مواجهه با گردباد سختیها پا پس نکشید و پای عشقش ماند. اسکندری در این کتاب راوی خاطرات تلخ و شیرین حضورش در کنار میرزامحمد شده است.
میرزامحمد سلگی که به صورت پیوسته در جبهههای جنگ حضور داشته است در طول مدت حضورش در جنگ به دلیل استنشاق گازهای سمی، شیمیایی میشود و دورههای سخت و طولانی درمانی را در آلمان و ایران گذراند. در این بین اما همسرش به تنهایی ضمن نگهداری از فرزندان و هرگز از عشق و علاقه به میرزامحمد دست نکشید. سردار رشید میرزامحمد سلگی پس از تحمل دوران رنج و سختی باقیمانده از دفاع مقدس در اثر مشکلات تنفسی یادگار از حمله شیمیایی رژیم بعث عراق در روز ۱۴ فروردین ۹۹ به جمع یاران شهیدش میپیوندد. پیش از شهادت سردار سلگی زندگینامه او به همت حمید حسام با نام «آب هرگز نمیمیرد» منتشر شده بود.
قرار است مردم نهاوند (زادگاه شهید) در روز شهادت سردار سلگی در فروردین ماه مراسم رونمایی کتاب «عشق هرگز نمیمیرد» را برگزار کنند.
اسکندری درباره این که چگونه نگارش کتاب به وی سپرده شده بود گفت: زمانی که شهید علی خوشلفظ شوهرخاله من و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به شهادت رسیدند، در مراسم چهلم ایشان همسر سردار سلگی را دیدم. ایشان از من خواستند که خاطرات خودشان را زمانی که در کنار سردار بودند مکتوب کنند. از آن جا که شهید خوشلفظ به من سفارش کرده بودند که درباره شهدا بنویسم قبول کردم و مصاحبه ها آغاز شد.
او ادامه داد: در ادامه خانم سلگی با پیدا شدن یک غده در سرشان دچار بیماری شدند و عمل سنگینی داشتند. بعد از مدتی که حالشان بهتر شد بهدلیل جراحی دشوار، دچار اختلال حافظه شدند و خاطرات را با وجود پازلهایی به هم ریخته برای من تعریف کردند. همین موضوع کار را سخت کرد و من مجبور بودم با حساسیت و دقت بیشتری خاطرهها را در کنار یکدیگر قرار دهم. بعد از این که حال عمومی ایشان بهتر شد، سرطان تمام بدن مرا درگیر کرد. در این مدت رابطه عاطفی محکمی بین من، شهید سلگی و همسرش ایجاد شده بود. من جای دخترشان بودم و بشدت نگران سلامتی ام بودند اما من دلنگران روایتی بودم که مصاحبههایش در دستم امانت بود و ضعف جسمانی که نیرویی برای اتمام کار برای من نگذاشته بود.
نویسنده کتاب «عشق هرگز نمیمیرد» اضافه کرد: دوباره به سراغ مصاحبهها رفتم اما به دلیل عوارض دارویی و زمان از دست رفته خیلی از خاطرات از ذهنم پاک شده بود. برای این که کار روی زمین نماند عزمم را جزم کردم و دوباره مصاحبه گرفتم چیزی تقریباً حدود ۱۰۰ ساعت. مجدد فایلهای صوتی را گوش و دوباره خاطرات را با پروین سلگی مرور کردم. بعد از جمعآوری خاطرات، کار عظیم پژوهش آغاز شد. اما زمانی که کتاب برای چاپ آماده می شد جانباز محمدمیرزا سلگی به شهادت رسیدند. بنابراین چاپ کتاب متوقف شد و بخش شهادت ایشان به کتاب اضافه شد.
او در پاسخ به این سوال که گویشهای موجود در کتاب به زبان نهاوندی(زادگاه شهید) نوشته شده اظهار کرد: خیلی به این موضوع فکر کردم که چگونه روایت را برای مخاطب دلچسب کنم. ضمن این که ترجیح میدادم رویکردی بومی هم در کتاب وجود داشته باشد. در این راه از افراد مختلفی مشاوره و نهایتاً تصمیم گرفتم دیالوگها را به گویش نهاوندی بنویسم. من خودم همدانی هستم و زبان همدانیها فارسی است. از خود خانم سلگی و آقای دکتر احمدوند دانشیار دانشگاه بوعلی همدان که از همرزمان شهید سلگی نیز بودند، کمک گرفتم. نگاه پژوهشی دکتر احمدوند به اثر بسیار به من کمک کرد و گویش نهاوندی نه به شکل اصل بلکه به شکل گرتهبرداری در این اثر جای داده شد تا مخاطبان گفتوگوها را راحت بخوانند.
اسکندری در پایان با اشاره به این کتابش الگوی مناسبی برای زوج های جوان و میانسال است خاطر نشان کرد: همه باید بدانند مشکلات برای همه هست اما راز نگه داشتن بنیان خانواده علاقهمندی زوجین به یکدیگر است. از قدیم هم گفته اند با عشق مشکلات آسان میشود.