به گزارش اشراف- علیرضا ملوندی، نویسنده، “آب پرتقال در کربلای ۵” را در قالب ۱۳۵ خرده روایت کرونایی از مدافعان سلامت تنظیم کرده است. این اثر ماحصل ساعتها گفتوگو و گوش دل سپردن به خاطرات و روایتهای شماری از کادر درمان بیمارستان بقیهاللهالاعظم تهران است. با عجم در رابطه با نگارش این کتاب و اثرات آن بر مخاطب صحبت کردیم و از او پرسیدیم که دلیل انتخاب این عنوان را برای کتاب چیست. او معتقد است این عنوان برگرفته از یکی از خاطرات کتاب است. در هشت سال جنگ تحمیلی ایستگاههای صلواتی بسیاری در جبهههای جنگ بود که، از رزمندگان پذیرایی میکردند. در زمان کرونا اولین موکب در داخل بیمارستان بقیهاللهالاعظم برپا شد؛ هنگامی که این موکبها را با ایستگاههای صلواتی تعبیه شده در زمان جنگ مقایسه میکنیم، میبینیم که همان رشادتها و از جانگذشتگیهایی که در زمان جنگ رخ میداد، در اینجا هم مشاهده میشود.
۱. چه عاملی سبب نوشتن کتاب “آب پرتقال در کربلای ۵” شد؟ چقدر وقت صرف نگارش کتاب کردید؟
همانطور که در خاطر همه ما هست، در سال ۹۸ ویروس منحوس کرونا وارد کشور شد. در اسفند ۹۸ و فروردین ۹۹ روزهای بسیار سختی را برای مقابله با این ویروس سپری کردیم. در فروردین ۹۹ این افتخار از آن من شد که در کنار کادر شریف درمان باشم. در این ۴۰ روز یا دو ماه، از نزدیک شاهد زحمات این عزیزان بودم که چگونه شبانهروز برای دفاع از سلامت مردم زحمت میکشند. همین موضوع سبب شکلگیری این ایده در ذهن من شد. در موج دوم کرونا پایههای این کتاب بنا شد. با مشورت چند تن از دوستان در بیمارستان بقیهالله این ایده پرورش یافت. حدود ۱۰ ماه فرآیند گفتوگوها به طول انجامید. در این کتاب نزدیک به ۷۰ نفر خاطرهنگاری میکنند. تمامی این مصاحبهها در زمان شیوع شدید کرونا و در اوج شلوغی بیمارستان و در لابهلای زمان استراحت پرستاران و پزشکان گرفته شد.
۲.مخاطب این کتاب از نگاه شما چه کسانی هستند؟ فکر میکنید مواجههشان با کتاب چطور پیش برود؟
کتاب با رویکرد مخاطب عام نوشته شده است. سعی کردم، این کتاب به صورت تخصصی نباشد. در آن از اصطلاحات پزشکی و فنی استفاده نشده است. خاطرات کوتاه، مفید و مختصر انتخاب شده و نوشته شده است. نحوه نگارش کتاب به صورتی است که مخاطب عام بتواند با آن ارتباط بگیرد.
۳ .همیشه بین عنوان و درونمایه ارتباط خاصی وجود دارد. چرا این عنوان را برای کتاب انتخاب کردید؟
این عنوان برگرفته از یکی از خاطرات کتاب است. در هشت سال جنگ تحمیلی ایستگاههای صلواتی بسیاری در جبهههای جنگ بود که، از رزمندگان پذیرایی میکردند. در زمان کرونا اولین موکب در داخل بیمارستان بقیهاللهالاعظم برپا شد؛ که وظیفه آن تهیه آب پرتقال، سیب، هویج و … به صورت تازه و طبیعی برای بیماران کرونایی، پزشکان، پرستاران و … بود. هنگامی که این موکبها را با ایستگاههای صلواتی تعبیه شده در زمان جنگ مقایسه میکنیم، میبینیم که همان رشادتها و از جانگذشتگیهایی که در زمان جنگ رخ میداد، در اینجا هم مشاهده میشود.
۴.خاطرهای از مراحل مصاحبه تا نگارش کتاب دارید که بخواهید آن را تقدیم کنید؟
سراسر این ۱۰ ماه برای من خاطره بود. در ابتدای کار من بود و با مشورت با پزشکان و پرستاران یک لیستی از افراد را تعریف کرده بودیم و طبق آن لیست از افراد مصاحبه میگرفتم. در یکی از بخشها در حال مصاحبه با سرپرستار بخش بودم که تعدادی از خانمهای پرستار به سمت ما در ورودی بخش آمدند. با توجه به لباسهای مخصوصی که کادر درمان در تن داشتند، چهرهها قابل تشخیص نبود. خانم شفیعی (سرپرستار بخش) من را به عنوان شخصی که در حال ثبت خاطرات افراد است، به خانمها معرفی کردند. آماده مصاحبه از آنها شدم. خاطرات آنان را ضبط کردم و از بخش خارج شدم. در انتهای کار با توجه به اینکه اسم این اشخاص در داخل لیست من نبود، خاطرات را بدون نام ثبت کردم. انتشارات سوره مهر منتظر من، برای چاپ کتاب بود. روز بعد برای پیگیری و مطلع شدن از اسامی آن پرستاران به بیمارستان رفتم. مجددا نزد سرپرست بخش رفتم و از او کمک خواستم. او پس از گوش دادن به فایل صوتی، گفت: {این صدا متعلق به شهید شیرین صفوی است}. من در اردیبهشت ماه با شهید صفوی گفتوگو کرده و او در خرداد ماه به شهادت رسید. این کار خدا بود که با یکی از شهدا مصاحبه گرفته باشم. بعد از شهادت شیرین صفوی، در داخل کمد شخصیاش دست نوشتهای که گفتوگوی او با خدا بود را پیدا کرده بودند. سرپرست بخش آن را به من هدیه داد و که در کتاب چاپ شده است.
۵.آیا تغییراتی هست که دوست داشته باشید امروز در جهان ادبیات رخ دهد؟
این راه روایتگری و ثبت خاطرات کادر درمان شروع شده است. مقام معظم رهبری نیز به این موضوع تاکید کردند. هزاران بیمارستان در کل ایران درگیر این ماجراها بودند. تلاش کادر درمان، در من و کتاب من خلاصه نشود بلکه هنرمندان دیگر هم، در عرصه سینما، تئاتر، اهل قلم و … به میدان آماده و این خاطرات را به تصویر بکشند. خاطرات را ماندگار و در تاریخ این مرز و بوم ثبت کنند.
https://eshraf.ir/?p=9194