به گزارش اشراف- زینب مرتضایی فرد، خواننده از قدیم در موسیقی ایرانی با آواز شناخته میشده است تا جایی که میتوان قاطعانه گفت کار اصلی یک خواننده در موسیقی کلاسیک ایرانی، آواز است. اگر بخواهیم نگاه دقیقی به موسیقی ایرانی داشته باشیم باید بگویم خوانندهای که فقط تصنیف بخواند، خواننده موسیقی ایرانی نیست. هرچند این سالها تصنیفخوانی با اقبال بیشتری روبهرو بوده موسیقی آوازی ما اگر به آن استاندارد و زیباییشناسی لازم در اجرا و رعایت این قواعد بسته شرایط روز و سلیقه مخاطب برسد، برای مردم بسیار جذاب و شنیدنی خواهد بود.
ما حدی از زیبایی در آواز را داریم که مربوط به دوران قاجار است. آثار آوازی این دوره واقعا زیبا و دلپذیر است و به قول سعدی میتوان درباره آواز در این دوره گفت «حد همین است سخندانی و زیبایی را». همان آواز بعد وارد رادیو و کمی متمایزتر میشود. این آوازها در دوره خودشان بسیار عالی و در حد استاندارد بوده و مخاطب هم داشتهاند. اگر در حال حاضر آواز ایرانی مخاطب ندارد مشکل از جای دیگری است.در هر دهه باید آوازخوانی داشت متناسب با همان دهه، در دورهای هستیم که باید سبکی بهوجود بیاید.
امروزه ما تنها رادیو را نداریم. همه شرایط تاریخی که ما در آن نفس میکشیم نقش رسانه را دارد. کمحوصلگی مردم از یک طرف و ظهور و بروز موسیقیهای مختلف از دیگر سو، شرایطی ایجاد کرده که مخاطب انتظاراتی متفاوت با آنچه در گذشته بوده، داشته باشد. مثلا اگر ۳۰ سال پیش یک خواننده خوب میآمد و فقط آواز میخواند مخاطب داشت، اما حالا دیگر نمیشود چنین کاری انجام داد. پس باید به جایی برسیم که فرمی مناسب با این دهه ارائه کنیم. دنبال فرم گمشده آواز در موسیقی ایرانی هستم که هم صد درصد در چارچوب موسیقی ایرانی باشد و هم صد درصد اطمینان دارم که اگر به این فرم برسیم در جامعه بشدت اقبال عمومی پیدا میکند. در ضمن واقعا آواز و اجرای تکنیکهای آن برای خواننده کار سادهای نیست و آمادگی خیلی بالایی میطلبد.
روزگارتازه، آواز تازه
زمانی بعد از آوازهای درخشان دوران قاجار و کسانی مثل طاهرزاده و زیدی آوازخوانی دوباره به همین روزگاری افتاد که امروزه دچار آن اس اما ظهور خوانندههایی مانند ایرج و گلپایگانی شرایط را عوض کرد. این صداها دوباره آواز را آوردند به خانهها و مردم را با آن آشتی دادند. ما دوباره ایرج و گلپایگانی میخواهیم که آواز را از این ورطه نجات دهند، یعنی آواز را آنقدر دلچسب، با احساس، با تکنیک و با محتوا ارائه کنند که مردم دوباره اقبال پیدا کنند.
حالا اما باید این سوال مهم را پرسید که اگر کسی دلش بخواهد یک موسیقی ایرانی را به شکل روزمره گوش دهد چنین موسیقیای داریم؟ نکته مهم این است که حالا در سال ۱۴۰۰ میتوانیم بگوییم هرچند به خوانندگان جوان موسیقی ایرانی انتقادات بسیاری شده و حتی همایون شجریان هم نتوانسته از این انتقادات جان به در ببرد، اما این روزها در مقایسه با یک دهه پیش بسیارند آثار منتشرشده توسط فعالان موسیقی ایرانی که میتوانند در زندگی روزمره مردم شنیده شده و با ریتم امروز زندگی همخوانی داشته باشند. هر پدیدهای ناچار باید به روز شود و همانطور که نمیتوان و نباید هر پدیدهای را به نام نوآوری و بهروز شدن پذیرفت، نباید هر تغییری را هم با روی ناخوش نگریسته و مدام آن را نقد کرد. موسیقی و آواز ایرانی هم نیاز دارند هم گذشته خود را حفظ کرده و هم با نیاز امروز مردم پیش بروند، هم پیری خود را حفظ کنند و هم در بستر زمان جوان شوند.