به گزارش اشراف-سیده مهدیه قرشی، برخورداری از محیط امن برای تمامی کشورها در صحنه بینالملل مقدمهای برای شکلگیری تحولات اساسی و دگرگونی در ساختارهای نظام اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی به شمار میرود. در همین راستا اساسیترین رفتاری که میتواند امنیت را در معرض خدشه قرار دهد، تهدید نامیده میشود. در این راستا تسلط و تصویرسازی مقرون به واقعیت درخصوص شناخت تهدیدات از سوی کشورها به عنوان بازیگران اصلی نظام بینالملل، آنان را از انزوا و قرار گرفتن در مسیر تهدیدات مختلف خارج خواهد کرد.
در این بین، از آنجا که کشورهای منطقه غرب آسیا با توجه به ساختار نظام بینالملل در معرض نا امنی فراگیر و همه جانبه قرار دارند، لاجرم نمیتوانند در بعد امنیتی، تاثیر این ساختار را بر جهتگیری ها و سیاستهای خارجی شان نادیده بگیرند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این امر مستنثنی نبوده و با تهدیداتی نظیر گسترش سلاحهای کشتار جمعی، رشد تروریسم، افراطگرایی، وجود منازعات منازعات و شکافهای قومی، مهاجرت و موضوع آوارگان و پناهندگان و خشونتگرایی که ناشی از محیط پیرامونی کشور است، مواجه باشد. این در حالی است که هم کشورهای منطقه و هم کشورهای فرامنطقه درصدد هستند تا چهره جمهوری اسلامی ایران را در منطقه با چالش جدی روبرو کرده و آن را مخدوش کنند. به طوری که در دهههای اخیر این کشورها در جهت بیاعتبار کردن و منزوی ساختن ایران دست به بحرانآفرینی پیرامون مساله هستهای ایران، طرح موضوع حمایت ایران از تروریسم بینالمللی و نیز ادعای نقض حقوق بشر زده اند.
با توجه به موارد طرح شده، فقدان الگوی مشخص تئوریک در روابط بینالملل و کم رنگ شدن نقش سازمانهای بینالمللی در حل و فصل اختلافات و مناقشات میان دولتها نیز سبب شده تا بازیگران بینالمللی در صحنه سیاست بینالملل براساس عقلانیت به تامین امنیت خود بپردازند و از طریق افزایش قدرت خود به تنهایی به دنبال تامین امنیتشان باشند. بر همین اساس مهمترین پیش فرض و هدف دولتها در این راستا در نظام بینالملل، تامین امنیت و نه کسب قدرت بوده است.
از آنجا که رابطه دوسویهای میان قدرت و اقتدار ملی وجود دارد، لذا حرکت در مسیر دستیابی به عناصر سخت قدرت در کنار عناصر نرم میتواند دولتها را به هدف غاییشان که همانا تامین امنیت در نظام کنونی جهانی است، برساند. نظامی که در آن با توجه به افزایش اختلافات و جنگها خشونت، جزء لاینفک آن شده است. در این زمینه قدرت و قابلیتهای نظامی و تسلیحاتی علاوه بر عواملی مانند توان و توسعه اقتصادی، صنعتی و تکنولوژیک، وضعیت جغرافیایی، منابع طبیعی و جمعیت کیفی و نیروی انسانی توسعهیافته بیش از پیش مورد توجه قرار دارد، چراکه الزامات امنیتی منطقهای ایران ایجاب میکند که با مد نظر قرار دادن این عوامل در جهت تهدیدزدایی از کشور اقدام کند.
مسلما نادیده انگاشتن هر یک از این عوامل میتواند در کاهش اقتدار کشور موثر باشد. تاکید مقام معظم رهبری بر پیشرفت دفاعی و موشکی و حضور در منطقه نیز در این چهارچوب قابل بررسی بوده و ضرورت مییابد. چنانکه ایشان به کرات در این خصوص هشدار داده و فرمودهاند:
«یکی از ابزارهای اقتدار ملی قدرت دفاعی کشور است؛ این را میخواهند از جمهوری اسلامی بگیرند. اینکه میبینید اینقدر روی مساله موشک هیاهو میکنند، جنجال می کنند، بهخاطر این است. اگر چنانچه یک ملتی توانست به کسی که از راه دور به او موشک پرتاب میکند، پاسخ مناسب بدهد، خب این یک اقتدار است؛ این اقتدار را امروز جمهوری اسلامی دارد و اینها میخواهند نداشته باشد؛ ابزارهای اقتدار ملّی را میخواهند بگیرند.»۱
در واقع این سخن رهبری بر تحقق توسعه و پیشرفت به عنوان اولین مولفه در تامین امنیت و مقابله با تهدیدات امنیتی داخلی و خارجی صحه میگذارد. در همین راستا قابل مذاکره نبودن قدرت دفاعی کشور نیز از جمله اصول تغییرناپذیر و مهم در شرایط کنونی است که هرگونه اقدامی خلاف این اصل، اقتدار نظامی را با بحران مواجه کرده و به دنبال آن، اقتدار سیاسی را نیز تضعیف میکند.
بنابراین با توجه به اینکه موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در منطقه غرب آسیا به گونهای است که مجموعه تهدیداتی را متوجه مرزهای کشور میکند، همچنین حضور نیروهای خارجی در منطقه در شرایط فعلی که ناامنی در کشورهای همجوار ایران را تشدید کرده است، بکارگیری راهبرد دفاعی ایران که بر بازدارندگی فعال و مقتدرانه تاکید داشته و ایجاد زیرساخت های نظامی و استفاده از توانمندی های داخلی برای رسیدن به خودکفایی در عرصههای نظامی براساس منطق بازدارندگی و رفع تهدیدات، گامی موثر است که میتواند در بلندمدت امنیت کشور را ضمن تامین، تضمین کند.
۱. دیدار رهبر معظم انقلاب با مردم قم، ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶
کارشناس ارشد روابط بینالملل
https://eshraf.ir/?p=2758