به گزارش اشراف- حامد فراهانی: فیلمنامه نهایی “آشوب مدام” را پاتریک نس به همراه کریستوفر فورد به نگارش درآورده است. از ستارگان این فیلم میتوان به تام هالند، دیزی ریدلی، مدس میکلسن، دمیان بیچیر، کورت ساتر، نیک جوناس، سینتیا اریوو و دیوید اویلوو اشاره کرد. این فیلم اقتباسی از رمان پرفروش و تحسین شده چاقوی ایستادگی اولین کتاب از سهگانه آشوب مدام اثر پاتریک نس است که از سوی لاینزگیت در ۵ مارس ۲۰۲۱ منتشر شده است.
این فیلم در باکس آفیس با استقبال ضعیفی مواجه شد؛ با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری خود، تنها ۶ میلیون دلار درآمد داشت. از طرف دیگر هم ۸۳ منتقد سایت راتن تومیتوز هم که این اثر علمی تخیلی را تماشا کرده بودند، نظرات مختلف و متفاوتی درباره آن داشتند و امتیاز کلی ۲۳ درصد را برای آن ثبت کردهاند.
در سال ۲۲۵۷ میلادی در دنیایی جدیدی روی زمین هستیم که «تاد»(تام هالند) با پدرخواندههایش «بن»(بیشیر) و «کیلیان»(کرت ساتر) زندگی میکند. تاد ۱۶ ساله گمان می کند چند موجود ترسناک، همهی زنان منطقه از جمله مادر او را به قتل رساندند. در این سرزمینی که آنها محکوم به زیستن هستند ، مردها تراوشات ذهن همدیگر را در غالب تصویر و صدا می بینند و می شنوند.
روزی زنی به نام «وایولا»(دیزی ریدلی) سوار بر یک کشتی در این دنیای جدید پهلو میگیرد و توسط شهردار خودخواندهی این شهر یعنی «پرنتیس»(مدس میکلسن) دستگیر میشود. «پرنتیس» که مصمم است تا از این زن جوان محافظت کند، او را در جنگلی خطرناک که گفته میشود سکونتگاهی مخفیانه در آن قرار دارد، اسکورت میکند. در «آشوب مدام» این «تاد» و «وایولا» هستند که دل به جنگل میزنند و با المانها و بومیها درگیر میشوند. وایولا به دنبال مرکز ارتباطی است تا بتواند به سفینه اش علامت بدهد و در این مسیر تاد همراه و پشتیبان اوست و تمام مردانگی اش را به کار می گیرد تا بتواند کمکی به آن دختر کند ولی شهردار پرنتیس و کشیش سیاه پوست در پی متوقف کردن آن ها هستند. و پایان این تعقیب و گریز به نفع تاد و دخترک تمام می شود و آنها نمی توانند کاری از پیش ببرند.
اگر به شما بگویند افکارتان می تواند هم کمک کننده باشد هم تخریب کننده، با خود می گویید بستگی دارد آن ها را عملی کنم یا خیر. تا وقتی افکارم در ذهنم است، خطری ندارد پس می توانم به هرچیزی فکر کنم. اما آشوب مدام این واقعیت را زیر سوال می برد و مرزی برای نهان و آشکار افکار انسانها یا بهتر بگوییم مردها باقی نمی گذارد و همین نکته است که وقتی رخ دهد باعث آشوب مدام می شود.
ایده اولیه جالب و قابل تامل است، اما گویی یک بستری پهن شده و به هر ظرفیتی که قابل اجرا بوده است ، ناخنکی زده شده است. در بهترین حالت می توان گفت فیلم سینمایی آشوب مدام می تواند خلاصه سه فصل از یک سریال باشد، چرا که مملو از ایده های نپخته و گذراست، در حالی که اگر همین ایده ها ساخته و پرداخته می شد ، به نظر اثر عمیق تر و تاثیرگذارتری از آب در می آمد. مثلا ایده کارکترکشیش خشن و بدجنس، ایده خوبی است چراکه، در این بستر که ذهن ها تراوش می کنند؛ تراوشات ذهنی شخص در مقابل اطرافیانش دردناک است، اولین نگرانی انسانها از برملا شدن افکار گناه و نادرست خودشان است و مانند یک مجازات می ماند ، مجازات شدن انسانها به دلیل افکاری که کنترل آن سخت است، بی عدالتی ست ، و این امر کاملا می تواند با وجود یک کشیش خشن و تندرو همسو و تشدید شود. پس انتخاب کشیش به جا بوده است ولی می توانست یک فصل سریال را به خودش اختصاص دهد تا ما بیشتر بتوانیم با کشیش و کارهای بسیاری که از دستش برمی آید آشنا شویم.
یا موجوداتی که تاد در بین مسیر خود با آنها جنگید؛ چه کسانی بودند؟ از کجا آمده بودند؟ قصدشان چه بود و چرا تاد را نکشتند؟ وجود آنها چه تاثیری در روند مسیر تاد داشت؟ آیا حذف کردن آن موجودات عجیب که انگار جایگاه خاصی در فیلم نداشتند و فقط یک مانع بر سر راه دخترک و تاد بودند، به یکدست و یکپارچه کردن اتفاقات فیلم کمک نمی کرد؟ البته مانع بر سر راه قهرمان های داستان، به جذاب شدن آن کمک می کند اما در این مورد ، حضور ناگهانی این موجودات و درگیری کوتاه و بی خطر تاد با آنها و پیروز شدن او، مانند یک وصله ناجور است تا بالا بردن هیجان داستان!
و اما وجود شهردار ؛ کسی که می تواند کاملا روی ذهنش کنترل داشته باشد و اجازه ندهد تراوشات ذهنش برملا شود. او باید گزینه خوبی برای ریاست شهر باشد اما بعد ازجنس زن! چرا که در این داستان زنها ذاتا تراوشات ذهنی ندارند. شهردار در ظاهرمردی آرام و مهربان به نظر می آید اما پشت این ظاهر مهربان قطع نسل یک شهر را برای ریاستش به جان خریده است و زن های شهرش را قتل عام کرده است. شهری که در آن نوزادی متولد نمی شود. قهرمان نوجوان و آشفته این داستان یعنی تاد، به مردی( شهردار) دروغین تکیه کرده است اما به نظر می رسد زمان فیلم برای برملا شدن ذات حقیقی شهردار اندک است یا بهتر بگوییم این مرد آرام و صبور خیلی زود از کوره در می رود و ظاهر اصلی خود را بر ملا می کند، طریقه تغییر اخلاق شهردار در داستان، بیشتر همانند رویاها و داستان بافی های کودک خردسالی ست که یک شبه از کسی متنفر می شود و او را بدترین انسان روی زمین می پندارد.
تاد به عنوان قهرمان داستان، که در نهایت پیروز میدان بود، بسیار آشفته و بدخلق و ناراضی است. تراوشات ذهنی او مانند یک وصله نچسب روح و روان او را بهم ریخته است و باعث طرد شدن و گوشه گیری او شده است، اما باز هم ایده نپخته دیگر در خانواده کنونی او وجود دارد؛ آیا این دو مرد که سرپرستی یک پسر نوجوان را به عهده گرفته اند، همجنس باز هستند؟ آیا به دلیل عدم وجود جنس زن در طول ۱۶ سال در این شهر، مردان همجنس باز شده اند؟ این دو پدر، با تاد مهربان بودند یا نامهربان؟ اگر مهربان بودند چرا او را به دل خطر فرستادند؟ و چراهای دیگر که فیلم ، پاسخی برایشان ندارد ….
در پایان می توان گفت؛ فیلم آشوب مدام ، در ژانر علمی تخیلی ، ایده جالب و جدید و قابل تاملی دارد ، اما متاسفانه این ایده جذاب به خوبی ساخته و پرداخته نشده است و مخاطب را با دنیایی از سوالات رها می کند.
https://eshraf.ir/?p=10781