به گزارش اشراف- نرجس شهدوست، تاریخ پر از سوژه است، پر از اتفاقاتی واقعی که اگر بدانی از کدام زاویه تماشایشان کنی و چطور به آنها بپردازی و پروبال داستانی بدهی، دستمایه اثری ماندگار خواهند شد. یکی از بخشهای مهم موثر تاریخ که در آن با موضوعاتی خاص روبهروییم چرا که مستقیما بر قلب و جان مخاطب اثر میگذارند، عرصه تاریخ اسلام است. فضایی که حساسیتهای خودش را هم دارد و گفتن و نوشتن از آن کار هر کسی نیست. باید بدانی در این سفر پا به کدام بخش از این تاریخ بگذاری و چطور اول در دنیای کلمات و بعد در قاب تصویر از آن بگویی. در واقع این بیان، نگاه ویژهای میخواهد که باعث میشود تا پرداختن به آن کار سادهای نباشد و هر کسی نتواند سراغش برود.
داود میرباقری اما جزو معدود چهرههایی است که با همان نگاه ویژه نامش به بخشی از تاریخی گره خورده که همه ما از آن شنیدهایم و دربارهاش خواندهایم. همان تاریخ پر اهمیت و پر داستان که در زندگی امروزمان هم جاری است. «امام علی(ع)»، «معصومیت از دست رفته»، «مسافر ری» و بعد هم «مختارنامه » معروف چند مجموعه نامآشنایی هستند که با زبانی روان و قابهای ماندگار ما را به دل این تاریخ و شنیدنیهایی که هنوز هم سرشار از گفتنیها هستند، برده است.
در این بین آخرین مجموعه یعنی «مختارنامه» هر چند اولین اثر در حوزه پرداخت به عاشورا محسوب نمیشود اما به جرأت میتوان گفت که این سریال از جذابترین و تأثیرگذارترین مجموعههایی است که حتی پخش چندبارهاش هم هنوز مخاطبانش را دارد. اما اینکه چرا چنین نگاهی به مختار وجود دارد و چه چیزی باعث شده تا همچنان هر سال در محرم این مجموعه دوباره جان بگیرد و روی آنتن برود؟ به دیدگاه و شیوه کاری کارگردان و نویسنده آن یعنی جناب میرباقری برمیگردد، رویکردی که در ادامه نگاهی به آن داریم.
*تبلورنگاه مهندسی در روایت میرباقری از عاشورا
میرباقری در دانشگاه مهندسی معدن خواند، اما در زندگی حرفهای خود سر از عالم تصویر درآورد. او فارغالتحصیل دانشگاه امیرکبیر است اما پس از گذراندن یک دوره سه ساله هنرآموزی تئاتر در «تئاتر شهر» از سال ۱۳۵۹ فعالیتش را در تئاتر و همزمان در تلویزیون شروع کرد. آغازی که البته چهلدوسال است که تداوم پیدا کرده است. از تحصیل در رشته معدن تا کار کردن روی صحنه انتخابهای عجیبی هستند که میشود گفت ربطی به هم ندارند، اما واضح است که داود میرباقری کاوشگر خوبی است و اگر هم رفته بود سراغ رشته دانشگاهیاش حتما یک مهندس موفق بود!
او امروز در معدن کار نمیکند اما میشود رد نگاه مهندسی را در آثارش دید، جریانی که از وجوه مختلفی قابل بررسی است و به چشم میآید. در واقع میرباقری هدایت و کارگردانی را با دقتی که از همان نگاه مهندسی شده میآید ترکیب کرده نگاهی که تبلور آن را میتوان در مورد «مختارنامه» دید.
*طوفانی به اسم مختار
در مورد «مختارنامه» عنوان انقلاب در تولید چندان غریب نیست چرا که این سریال با ساختار گستردهای که داشت بیشتر سالهای دهه ۸۰ را به خود اختصاص داد و میرباقری در همه این سالها مشغول ساخت این مجموعه بود. بعد از «امام علی» و «مسافر ری»اینبار میرباقری برای آنکه بتواند در درام خود موازنهای بین قطبهای مثبت و منفی ایجاد کند، «مختار ثقفی» را بهعنوان شخصیت مرکزی انتخاب میکند که زندگی پرفرازونشیبی داشته و پس از واقعه کربلا به خونخواهی امام حسین(ع) برمیخیزد.
شکلدادن به این مجموعه که از الف ویژههای تلویزیون محسوب میشود کار سادهای نبود و اینبار هم میرباقری همان نگاه ویژهاش را در ابعاد بزرگتری از سریال«امام علی(ع)» اجرایی کرد. در مختار هم با دیالوگها و بازیهای قابل باور روبهرو هستیم چرا که میرباقری قبلتر هم نشان داده بود که متن را میشناسد و از شرایط جامعه و جنس مخاطبانش آگاهی دارد. در واقع همین شناخت است که باعث میشود تا خیلی از ساختههای او با استقبال بیننده همراه شود.
داستان تولد مختار هم جالب است و به زمانی برمیگردد که او مشغول کار درباره سریال سلمان فارسی بود. در این بین میرباقری با اشاره به پیوندش به داستان مختار میگوید «در طول پژوهش به شخصیت مختار گره خوردیم و مختار مثل یک طوفان ما را با خود برد و هشت سال درگیر کرد.»
نگاه او به این طوفان هم از موارد اصلی است که باعث شده تا امروز شاهد تماشای این مجموعه ماندگار باشیم. میرباقری که گفته بود هیچ وقت فکرش را نمیکرد که بخواهد به ماجرای قیام مختار بپردازد، در صحبتهایش درباره این شخصیت مختار را چهرهای میداند که به دلیل ظرافتها و رمز و رازهایی که داشت در دوره تاریخی پر تلاطمی توانست بر شیعیان که به نگاههای خاصی درگیر بودند، رهبری کرده و یک حکومت بنا کند. (بعد از شهادت حضرت علی(ع) دوره کوتاهی که مربوط به دوره امام حسن (ع) بود تا قیام مختار و تشکیل دولت و حکومت به دست او، دولت مختار اولین دولت شیعی است که زمام امور را بهدست میگیرد.)
در همین راستا این کارگردان و نویسنده میگوید: «بررسی پرونده و تشکیل حکومت این نهضت و آسیبهایی که بعد از این تشکیل منجر به شکست میشود، مواردی بود که گمان کردم میتواند برای این دوره تاریخی مفید و موثر باشد، به همین دلیل نیتم این بود چیزی که به درد تاریخ امروز ما هم میخورد را به تصویر بکشم همچنین مختار شخصی است که شخصیت چهار امام (ع) را درک کرد و وقایع بزرگی از جمله وقایع کربلا در آن دوران اتفاق افتاده است. ما در این مجموعه در پی آن بودیم که شخصیتی محوری و همچنین وقایع تاریخی را که در زمان این شخصیت به وقوع میپیوندد برای مخاطب بازگو کنیم. البته هنر نمایش اقتضاء میکرد که این قصه را حول یک شخصیت بنا کنیم اما از عمده حوادث تاریخی زمان مختار غافل نبودیم.»
*از متن تا خلق صحنههای عاشورا در لحظه
تا دلتان بخواهد از انتخاب بازیگران و دقت نظر میرباقری در این زمینه برای مختارنامه نقد و نظر وجود دارد. اتفاقی که به طور حتم در ماندگاری و جذابیت این اثر نقش به سزایی داشته اما در کنار اینها قدرت تصویرسازی و خلق صحنههایی مثل نبرد مختار و یا عاشورا که نقطه اوج قصه است، از اصلیترین مواردیاند که این اثر را شهره کرده است. روایت میرباقری از خلق این صحنه هم جالب و یادآور همان مثل هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، است. او درباره تصویر کشیدن قیام عاشورا بیان میکند:« من غالب صحنههاي کربلا را در لحظه خلق ميکردم. يعني از قبل فکر نکرده بودم که چه کار کنم. استرس و عدم آمادگي مجال اين وضعيت را به من نميداد. به محض اين که پايم به صحنهي کربلا رسيد انگار از يک منظر ديگر دارم به جهان نگاه ميکنم؛ به هر حال شورانگيزترين و موثرترين پلاني که من در اين مجموعه گرفتم لحظهاي است که حضرت ابوالفضل(ع) سر نهر علقمه ميآيد. براي من نما و پلان عجيبي بود. بعد از گرفتن اين پلان احساس کردم بايد گوشهاي تنها باشم و مدتها به تابلويي که شکل گرفته فکر بکنم تا ببينم حق مطلب را توانستهام ادا کنم يا نه؟»
او معتقد است که عاشورا و فرهنگ عاشورايي چنان پتانسيل و انرژي دارد كه قادر است در هر زبان و هر مكاني به ياري مظلومين و ستم ديدگان عالم بيايد. میرباقری میگوید:«فرهنگ عاشورا از سويي اين ويژگي را دارد كه با زبانهاي مختلف، با قالبهاي مختلف مثل هنر، ادبيات، شعر و غيره زبان باز كند و حقانيت خودش را فرياد كند؛ اين باورمن است.»
اینجاست که به بحث همان نگاه و رویکرد ویژه میرسیم، به طور حتم اگر خالق یک اثر به آنچه میسازد اعتقاد نداشته باشد نمیتواند دست به یک خلق ماندگار و موثر بزند و میرباقری با همان چند دقیقه نشان داد که زمان هشت سالهای که صرف ساخت چنین اثری کرده، بیهوده نبوده و تمام لحظههای آن به همان صحنهای که ناگهان خلق شد و قلب همه را لرزاند، میارزد.
در کنار اینها از متنی که حاصل پژوهش و در امتداد همان نگاه آقای کارگردان است، نمیشود گذشت. مهدی فخیمزاده که در طول هشت سال تولید این سریال حدود پنج سال نقش عمربن سعد را بازی کرده هم راز ماندگاری این سریال را متن و کارگردانی آن میداند و میگوید:«مختارنامه فیلمنامه بسیار قرص و محکمی دارد. بارها دیده ایم نتیجه فیلمنامه ای متوسط اما خوش ساخت فیلمی متوسط می شود ولی فیلمنامه ای قوی حتی اگر متوسط هم ساخته شود باز هم نتیجتا فیلمی قابل اعتنا می شود. همچنین باید تاریخ را با جذابیت برای مخاطب امروز روایت کرد.»
*شروع انقلاب در روایت تاریخ از دهه ۷۰
در کنار همه این موارد میتوان شروع این انقلاب که «مختارنامه» آن را به سرانجام رساند را در سفرهای قبلی میرباقری در دل تاریخ دانست. همان وقتی که این کارگردان با «مسافر ری» راوی زندگی عبدالعظیم حسنی شد. داود میرباقری در این فیلم از خلال شرح سفر عبدالعظیم حسنی به ایران و برخوردش با گروههای مختلف در طول مسیر، به عقاید و دیدگاههای او میپردازد. اثری که یکی از ماندگارترین اتفاقهایش گریم جمشید هاشمپور در نقش ابوعون بود.
در ادامه هم ابتدای دهه ۸۰ بود که «معصومیت ازدسترفته» ساخته شد و روی آنتن رفت. سریالی که در قالب داستان و شخصیتی خیالی به نام (شوذب) در دوران امویان، کشمکشها و دغدغههای انسانی را مورد واکاوی قرار میدهد، داستانی که فضای آن هر چند کم اما به مجموعه «گرگها» که اولین مجموعه تاریخی تلویزیونی او محسوب میشود، نزدیک بود. این مجموعه هم در سال ۱۳۸۲ روی آنتن رفت و بعد از آن بود که میرباقری انقلاب بزرگی را در حوزه ساخت تاریخیهای ماندگار، شروع کرد.
این روند نشان میدهد که میرباقری از سالها پیش که سفر در دل تاریخ را آغاز کرد تا امروز که همچنان درگیر ساخت «سلمان فارسی» است؛ با آگاهی در این راه پیش رفته، زبان روایت را بلد است و دور از کلیشهها و نزدیک به شرایط روز هر زمان دست به خلق اثر و گفتن از ناشنیدهها و ناگفتهها میزند.