به گزارش اشراف – سیده معصومه معاف رودپیشی،در بخش دوم شعرهایی از دو شاعر را که توأمان هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا میآورم:
۱-سعدی، دیوان اشعار «غزلیات» غزل ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را/ چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سعدی، مواعظ «غزلیات» غزل سه: ای که انکار کنی عالم درویشان را/ تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
حافظ «غزلیات» غزل شماره ۹: رونق عهد شباب است دگر بستان را/ میرسد مژده گل بلبل خوشالحان را
۲-سعدی، دیوان اشعار «غزلیات» غزل ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت/ که یکدم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
حافظ «غزلیات» غزل شماره ۱۶: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت/ بهقصد جان من زار ناتوان انداخت
۳- سعدی، دیوان اشعار «غزلیات» غزل ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست/ مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
حافظ «غزلیات» غزل شماره ۲۲: چو بشنوی سخن اهلدل مگو که خطاست/ سخنشناس نهای جان من خطا اینجاست
۴-سعدی، دیوان اشعار «غزلیات» غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمیپردازم/ همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
سعدی، همان، غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم/ تا نگویند که من با تو نظر میبازم
حافظ «غزلیات» غزل شماره ۳۳۵: در خرابات مغان گر گذر افتد بازم/ حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
حافظ «غزلیات» غزل شماره ۳۹۳: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/ منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
۵-سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۸: آن یار که عهد دوستاری بشکست/ میرفت و منش گرفته دامان در دست
سعدی دیوان اشعار «رباعیات » رباعی شماره ۹: شبها گذرد که دیده نتوانم بست/ مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۱۰: هشیار سری بود ز سودای تو مست/ خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست
سعدی، مواعظ «رباعیات» رباعی شماره ۱: آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست/ پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
سعدی، مواعظ «رباعیات» رباعی شماره ۲: تدبیر صواب از دلخوش باید جست – سرمایه عافیت کفافست نخست
حافظ «رباعیات» رباعی شماره ۵: من باکمر تو در میان کردم دست/ پنداشتمش که در میان چیزی هست
۶-سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۸۱: تا سر نکنم در سرت ای مایه ناز/ کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۸۲: نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز/ خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
حافظ «رباعیات» رباعی شماره ۲۲: در سنبلش آویختم از روی نیاز/ گفتم من سودازده را کار بساز
۷-سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۹۳: گر دست دهد دولت ایام وصال/ ور سر برود در سر سودای محال
حافظ «رباعیات» رباعی شماره ۲۶: ماهی که نظیر خود ندارد به جمال/ چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
۸-سعدی، دیوان اشعار «رباعیات» رباعی شماره ۱۳۲: گیرم که به فتوای خردمندی و رای/ از دایره عقل برون ننهم پای
حافظ «رباعیات» رباعی شماره ۴۰: قسام بهشت و دوزخ آن عقدهگشای/ ما را نگذارد که درآییم ز پای
بخش کوچکی از تاثیر سعدی بر حافظ را شاهد بودیم که بزرگی این دریای بیپایان زیبایی را نمایان میکند. ابیات بسیارند و مجال اندک، باشد که راهی به این اقیانوس بیکران یافته باشید.
https://eshraf.ir/?p=10391