به گزارش اشراف- مریم صلحی: مک براید کارگردان پیشکسوتی نیست و کارنامه سنگینی ندارد اما او به صورتی کاملاً پیشکسوتانه فیلم را به نوعی پیش برده که اغلب همه چیز خوب از آب درآمده و این جای تحسین زیادی دارد.
flashback راجع به پسری ست به نام فردریک که با مصرف نوعی قرص روانگردان شاهد اتفاقات عجیبی است، و می تواند آینده محتمل زندگی خودش را ببیند و آن را تغییر بدهد. فیلمنامه این فیلم ، پیچیده و گیج کننده ست و هر شرحی راجع به روند داستان ممکن است شما را به گمراهی بیاندازد پس به همین خلاصه مختصر بسنده می کنیم و به سراغ نقد آن می رویم.
فلش بک فیلمی در ژانر علمی _ تخیلی و معمایی است یا بهتر بگویم به اندازه کافی علمی_تخیلی و به اندازه کافی معمایی است، چرا که حق این دو ژانر را ادا کرده است و ذهن مخاطب را از واقعیت دور کرده و او را به اندازه گیج و گنگ می کند، یعنی نه بیش از حدِ ممکن که مخاطب هر چه سعی کند چیزی متوجه نشود و فیلم را رها کند و نه به اندازه ای که احتیاجی به کند و کاو نداشته باشد، درواقع سردرآوردن از این فیلم رفته رفته بسیار دشوار میشود اما خودش درمان سردردی است که از تماشای این فیلم گرفتهاید. البته شایان ذکر است که این فیلم رنگ بوی فیلم سینمایی انگاشته از کریستوفر نولان را دارد و هردو راجع به سفر در زمان هستند البته با یک سبک و سیاقی متفاوت از فیلم های تخیلی که با این موضوع ساخته شده اند، ممکن است کارگردانان جهان ، فیلم هایی با سبک های متفاوت عرضه کنند اما مسلما راجع به فیلمی با سبک جدید می توانیم صحبت کنیم که موفق باشد و این شامل flashback از کارگردان تازه کار یعنی کریستوفر مک براید می شود. داستان این فیلم بسیار پیچیده تر از آن است که بخواهیم راجع به محتوای درونی آن صحبت کنیم، حتی برخی منتقدین معتقد هستند که داستان فیلمنامه بریده بریده است و یکپارچه نیست اما من میخواهم به موضوعی در دل این بازار شام اشاره کنم، فردریک وقتی متوجه اتفاقی می شود که در حال رخ دادن است ، ابتدا آینده خود را با سیندی می بیند اما این آینده درخشانی برای او نیست ، پس مسیر زندگی خود را از سیندی جدا می کند تا آینده ای بهتر برای خود رقم بزند آینده ای که از ابتدای فیلم شاهد آن بودیم، گویی فیلمنامه به ما گوشزد می کند دیدن آینده و قابل تغییر بودن آن صرفا کارساز نیست و درواقع بهتر است به چیزی دست نزنیم تا همه چیز روال طبیعی خود را پیش بگیرد؛ این باوری ست که در اکثر فیلم های سینمایی هالیوودی با موضوعات سفر به آینده وجود دارند و در اکثر آنها سفر به آینده یک خرابکاری بزرگ به بار می آورد ، به نظر من این حجم از تشابه نمی تواند اتفاقی باشد و احتمالا برخاسته از یک قانون نانوشته برای فیلمسازان هالیوودی این ژانر است.
بحث را با یک نقد منفی از فیلم آغاز کردم و میخواهم از آن دفاع کنم، اگر داستان فیلم را خوانده باشید متوجه می شوید که فیلم صرفا راجع به رفتن به گذشته نیست بلکه راجع به زمان غیر خطی است ، اگر اهل فیلم های تخیلی باشید می دانید در زمان غیر خطی، حال و گذشته و آینده ، همگی همزمان وجود دارند و ترتیبی ندارد، ما نیم ساعت اول فیلم ، زندگی بسیار روتین یک پسر را می بینیم که جز با صبوری نمی توانیم منتظر اتفاقات بعدی آن باشیم، سپس متوجه می شویم که این زندگی، یکی از هزاران زندگی آینده ای است که ممکن است برای او اتفاق بیفتد و فردیک با یک قرص روانگردان توانسته روی سیستم خطی زمان، مسلط شود اما بعد از متوجه شدن این موضوع توسط مخاطب، فیلم به شکل تصاعدی معمایی می شود و به نقطه اوج خود می رسد و کم کم شروع به حل این معما می کند و مخاطب را از لحاظ پیچیدگی فیلمنامه، راضی می کند، یعنی بعد از مدت طولانی سردرگمی به خوبی از پس حل معادلات مطرح شده بر می آید اما درواقع این هدیه مخاطبی است که بتواند ۳۰ تا ۴۰ دقیقه اول فیلم را منتظر بماند و به کارگردان اعتماد کند و این موضوع یک نقطه ضعف برای فلش بک محسوب می شود.
یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم ، ایده قرص روانگردان است که بسیار تکراری است و اگر ایده زمان را از فلش بک حذف کنیم می توانیم تشابهات زیادی بین آن و فیلم سینمایی همزمان که محصول سال ۲۰۲۰ است، پیدا کنیم. به نظر می رسد بعد از ساخت این حجم از فیلم با موضوع قرص روانگردان در تمام ژانرها، انتظار می رود حداقل در ژانر تخیل از موضوعات جدید تری برای آغاز داستان فیلم استفاده شود، هرچند که وقتی فیلمی بدرخشد هر اتفاق تکراری در آن، بهترین خودش خواهد بود.
در پایان باید گفت که گمراه کردن مخاطب در داستان فیلم، هیجان انگیز است اینکه متوجه شود کارگردان او را به اشتباه انداخته می تواند کمک زیادی به جذب مخاطب کند اما فیلم سینمایی فلش بک با نامی که برای آن انتخاب شده و لحظات ابتدایی فیلم، مخاطب را بیش از حد کسل می کند و به گمراهی می اندازد که این موضوع از جذابیت فیلم کم می کند.
https://eshraf.ir/?p=10799