به گزارش اشراف- احمد شیرازیان، اولین ساخته سینمایی اکتای براهنی (پسر رضا براهنی) فیلمی است که بر پیشانیاش نوشته شده: «برداشتی آزاد از رمان جنایت و مکافات»، اما واقعیت این است که این فیلم بههیچوجه اقتباس خوبی از جنایت و مکافات محسوب نمیشود. البته کاملا آگاهم به اینکه در اقتباس نباید واو به واو آنچه را که در رمان یا داستان آمده، در فیلمنامه پیاده کرد، اما در فیلم براهنی آنچه که نمیتوان بهدرستی فهمید قسمت مکافات است، اگرچه به بخش جنایت هم نقدهایی دارم و خلق انگیزه برای آن را بسیار دمدستی و سطحی و همچنین بعضی از عوامل آن را غیرلازم میدانم، اما در اینجا بیشتر روی مکافات داستان است که محل بحث من است. در رمان میبینیم که بخش اصلی داستان پس از جنایت روی میدهد و اتفاقاتی که برای راسکلنیکوف رقم میخورد، رمان را شکل میدهد. اما در فیلم با کش دادن بیخود مرحله جنایت و مقدماتی که برای ترسیم عوامل آن ذکر میشود، بهنوعی مرحله مکافات ذبح میشود و سرسری از آن عبور میکنیم.
لازم است این را بگویم که قصد من در اینجا بههیچوجه مقایسه شاهکار داستایفسکی و اثر براهنی نیست، چراکه این دو اصلا قابلقیاس نیستند. حرف اصلی اینجاست که اگر ما در این سناریو با دوگانه جنایت و مکافات روبهرو هستیم، کش دادن بیخود مرحله اول، مرحله دوم را از آبورنگ انداخته و این –چه فیلم اقتباسی از یک داستان باشد و چه نباشد– ضعف بزرگی برای فیلمنامه است.
ضعف دوم فیلم پایانبندی رهای آن است. پدر شهاب برای لو دادن پسرش به کلانتری میرود و دم در کلانتری او را گریان میبینیم. در سکانس بعد شهاب را روی تخت، ضعیف و رنجور و پدرش را بر بالین او میبینیم. ندا (نامزد شهاب) هم پشت در خانه است و مدام زنگ در را فشار میدهد. که چه؟ ذهن تاویلپذیر من میگوید: شهاب دارد مکافات راسکلنیکوفگونهای را تجربه میکند و پدر نمیتواند او را لو دهد و ترجیح میدهد در خانه محبوسش کند و این یعنی او هم مکافات میبیند و ندا بهسمت شهاب آمده و پاسخی دریافت نمیکند و این یعنی همهچیز برای شهاب خراب شده. اما آنروی ذهنم با این پایانبندی قانع نمیشود. اصلا کمی که عقبتر میرویم، میبینیم انگار نویسنده بعد از آتش زدن دو پیرزن دیگر برنامه خاصی برای فیلم ندارد. میخواهم بگویم تا اینجای فیلم رویداد پس از رویداد را تجربه میکنیم، اما به اینجا که میرسد، خیلی ناگهانی فیلم از «واقعه» خالی میشود. گفتهاند: «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو»، بنابراین باید گفت بازیهای «پل خواب» را بسیار پسندیدم و ساعد سهیلی در فیلم در جای درستی ایستاده است.
آناهیتا افشار درحالیکه در فیلمنامه چندان نقش تاثیرگذاری ندارد، اما بازی کوتاه و درخشانی در فیلم دارد. هومن سیدی – اگر تکرار کاراکترش از سریال عاشقانه به بعد را نادیده بگیریم – خوب است. اما دقیقترین بازی از آن اکبر زنجانپور است. نقش پدر شهاب را شستهورفته و تا حدی تئاتری بازی کرده. نقش دکوپاژ در چنین فیلمی که اساسا –بهخاطر اقتباسش هم که شده– فضا و المانهایش در آن بسیار حائز اهمیتند، بهخوبی توسط کارگردان درک شده و بنابراین طراحی صحنهها را بسیار هوشمندانه میبینیم. در کل فیلم یک نیمساعت پایانی بد دارد و همین مساله هوشمندیهای دیگر کارگردان –که نویسنده هم هست– و سایر عوامل را بیتاثیر میکند و معدل فیلم را تا حد زیادی پایین میآورد.
https://eshraf.ir/?p=7656