به گزارش اشراف- محمد سلطانی، کسانی که بامداد جمعه، شبکه خبر را تماش میکردند، اتفاق جدیدی را در حوزه رسانه ملی دیدند. ما در این بخش خبری امیدبخشی و اطلاعرسانی داشتیم و جریان خشک فنی و مکانیکی خبرخوانی صرف نبود. چقدر از کاری که در این شب انجام شد برنامهریزی شده بود و چقدر بداهه بود؟
اینکه بخواهم قبول کنم بار اول بوده شبکه خبر چنین روالی را طی کرده، نمیتوانم. فکر میکنم در بحرانهای مختلف چنین روالی را داشتیم و هیچگاه هم برنامهریزیشده نبود، یعنی تمام اتفاقاتی که آن شب رخ داد ناگهانی و یکباره بود، چون کسی نمیدانست قرار است زلزله بیاید، هر کسی سر خانه و زندگی خود بود. کسانی که سر شیفت بودند کار خود را انجام میدادند، تیمی که از ساعت یکونیم بامداد به بعد کار خبررسانی و پوشش ویژه اخبار زلزله تهران را بهدست گرفت، از منزل خود را به شبکه خبر رساندند و من هم جزء همین دوستان بودم. تقریبا میتوانم بگویم هیچ برنامهریزیای انجام نشد و من در لحظه نمیدانم در داخل استودیو یکی دو دقیقه دیگر با چه کسی صحبت میکنم و چه چیزی باید بگویم. هر آنچه اتفاق میافتد بداهه و ناگهانی است. اولین و اصلیترین نکتهای که همیشه در اتفاقاتی که رخ داده و بحرانهایی که وجود داشته، یاد گرفتهام و همواره در ذهنم وجود داشته آرامشبخشی به مردم است. یعنی مردمی که هراسان به سمت شبکه تلویزیونی رسمی کشور آمدهاند تا اخبار درست و صحیح را دریافت کنند، خیلی نگران هستند و استرس دارند و ممکن است از شهرهای دیگر و خانوادههای خود بیخبر باشند. در زمان زلزله بامداد جمعه تهران اتفاق بدی برای کسی رخ نداد و تنها نگرانی و هراس بود که در ساعات اولیه غالب شد. من باید فعالیت تمام همکاران را جمعبندی کنم و به اطلاع بینندگان برسانم، اول باید کاری کنم که بیننده بپسندد، بنابراین باید خودم آرامش داشته باشم. در آن ساعات از شب باید با یک لبخند و یک خوشوبش و آرامشبخشی بتوانم مخاطب را نگه دارم تا بتوانیم اطلاعرسانی را بهموقع انجام دهیم.
در همین بحث دو نگاه متضاد هم وجود دارد. برخی میگویند امیدبخشی کاذب حرص مخاطب را درمیآورد. برخی نیز میگویند اطلاعدهی صرف ممکن است ترس را القا کند. معمولا این حد وسط را رعایت کردهاید. در بزنگاههای مختلف در اجراهای شما عنصر عاطفه و احساس را کنار اجرا میبینیم. درباره این حد وسط توضیح بفرمایید که مجری صرف نیستید.
برای اینکه من خودم را خارج از مردم نمیدانم. همه همکاران من هم همینطور هستند. شاید در ادواری این اتفاقات بوده است و شاید این بوده و من به یاد ندارم. شاید مردم فکر میکردند رسانه از آنها جدا و دور است.
مدتی چنین نبوده است؟ تحلیلی در این باره ندارید؟
من در این باره نظری ندارم. مدتزمان کوتاهی نیست که من در شبکه خبر کار میکنم. من از سال ۷۹ گوینده و مجری شبکه خبر هستم. نزدیک به ۲۰ سال است که با افتخار مجری گوینده شبکه خبر هستم. هیچوقت خود را خارج از مردم ندانستهام. همیشه خود را همانند مردم عادی دانستهام، من نانوایی و مغازه میروم و خرید میکنم. یعنی هیچ تفاوتی بین من و مردم وجود ندارد. وقتی پشت آنتن شبکه خبر مینشینم تا خبررسانی کنم یک قالب خبری داریم. قوانین و مقررات را رعایت میکنیم و یک جایی که میتوان بداهه صحبت کرد و مانور داد و با مردم خودمانی شد، حتما این کار را میکنم. یعنی خود واقعی من این است که خارج از مردم نباشم. من هم خانمی ایرانی هستم و احساس و عاطفه دارم. هرچند میگویند در خبر احساسات و عواطف جایی ندارد اما آنچه در بامداد جمعه تهران اتفاق افتاد صرفا یک خبررسانی نبود. ابتدا با مردم سلام و احوالپرسی کردم، قبل از آن از داخل خیابان ارتباط مستقیم با سایر همکاران داده بودم، گفتم به استودیو آمدم تا کنار شما باشم تا تنها نباشید. همان لحظه مادر من، همسر من و صدها خانواده ایرانی من را نگاه میکنند، مطمئنا این جمله هم به من احساس خوبی میدهد و هم مردم حس خوبی خواهند داشت.
میتوانستید به استودیو نیایید؟
شیفت من نبود. میتوانستم حضور در استودیو را قبول نکنم. ابتدا هم بیان کردم چه بهتر اینکه کنار مردمی باشم که الان دوست دارند شبکه خبر را نگاه کند و خبر دریافت کنند و ما هم کاری کنیم که استرس آنها کم شود. از شب زلزله تاکنون پیامهای زیادی دریافت کردهام که چقدر با نحوه اطلاعرسانی شبکه خبر ارتباط برقرار کردیم و استرس ما کم شد. از شهرهایی که زلزله نیامده بود هم پیام داشتم و این نشان میداد تا صبح مردم همراه ما بودند و شبکه خبر را نگاه میکردند. این خیلی خوب است و حس مثبتی است و مردم شما را قبول میکنند و پای صحبتهای یک مجری شبکه خبر مینشینند. من تاکید روی خود ندارم و من فعالیت تیم بسیار پرتلاش پشت صحنه را منعکس میکنم. اینکه مردم به ما اعتماد میکنند و اجازه میدهند در خانه کنارشان باشیم خیلی افتخار بزرگی است و واقعا جای شکر دارد.
بازخوردهایی در فضای مجازی را شاهد بودیم. همانند حادثه منا که همراه با یکسری مطالب است. شب زلزله هم لطیفهها و شوخیهایی به همراه داشت. این صمیمیت ممکن است چنین بازخوردی هم داشته باشد. این بازخوردها را دیدید؟
بله.
ظاهرا لطیفه ساختن از هر اتفاقی جزء لاینفک زندگی ما شده است.
من همیشه میگویم ایرانیان طبع بلندی دارند و بسیار طناز هستند. در سختترین شرایط اینچنین بوده است. در برنامههای شب زلزله دو بار کوتاه که بچههای خبر، خبر میخواندند، توانستم از استودیو خارج شوم و برای ارتباطهای مستقیم شبکههای اجتماعی را میدیدم و پیامهای مردم را میخواندم و واقعا میخندیدم. خیلی خوب بود. درمورد من نوشته بودند. بهنظر من این امر روحیه خوب مردم ایران را نشان میدهد.
چقدر این کار را حرفهای دانستید، آیا بهنظر شما جذاب بود؟
شاید برخی تکنیکها و اتفاقاتی که رخ میدهد برنامهریزیشده نبود. آقای عابدی من را به سر کار رسانده بودند و بچهها هم آن زمان بیدار بودند و براساس تجربهای که از دو سال پیش داشتیم، یکی دو دقیقهای آقای عابدی تصمیم گرفته بود جای بچهها را در صندوقعقب بیندازد، من آن لحظه به ذهنم رسید این مطلب را بیان کنم چون هم برای مردم خوب بود و هم کمی از خشکی اتفاقاتی که نیمهشب رخ میداد کم میکرد. ما اصولا یک خبر نرم را کنار خبر سخت میگذاریم. خبر سخت زلزله است و خانوادگی شدن آن خبر نرم است. من این را پرسیدم و آقای عابدی هم خوب پاسخ دادند که الان در ماشین روی صندلی خوابیدهاند و مشکلی نیست. اگر اضافهتر از این بود خراب میشد و اگر کمتر هم بود بازتاب پیدا نمیکرد. اینجا لب مرز است و باید دقت کرد، کلمهای اضافهتر همه چیز را بههم میریخت. نمیدانم این را میتوانم به کسی توصیه کنم یا خیر، این اتفاقی است که در لحظه میافتد و به کسانی که میخواهند گوینده شوند و در کلاسهای مختلف با آنها برخورد داریم توصیه میکنم همیشه خود را در حالتهای عادی حین بحران تصور کنید و ببینید آن زمان چه مطلبی بیان میکنید؟ چه کارهایی انجام میدهید؟ چه شیوهای اجرا میکنید؟ حس در بحران بودن را همیشه باید یک گوینده داشته باشد تا خود را آماده مواجهه با هر اتفاقی کند. اینکه بخواهم به کسی یاد بدهم وقتی زلزله آمد دفعه بعد این چنین کنید، کار مصنوعی درمیآید.
تاثیرگذاری خود را از دست میدهد.
بله. شاید نتوان دوباره تکرار کرد، خود من هم احتمالا نمیتوانم این یک باری که اینچنین ثبت شد را دوباره تکرار کنم.
این بازخوردها خوب است و همچنین ممکن است برای هر مجری آفت هم باشد. یک مجری حرفهای باید چه کاری انجام دهد تا اسیر بازیهای فضای مجازی و حقیقی نشود؟
باید تجربه چندین سال کار داشته باشد و فضای مجازی را بشناسد که بازخوردهای جامعه نسبت به هر اتفاقی چگونه است؟ باید کاملا مدیریتشده رفتار کند. افتخار من این است که در شبکه خبر من را میبینید. بنابراین نه دوست دارم مدام در برنامههای مختلف باشم و نه مدام حرف بزنم؛ این به درد من نمیخورد، افتخار من این است که گوینده شبکه خبر هستم.
به آنچه میخواستید رسیدهاید؟
بله. مهمتر از این برای من این است که در کارم بالاتر بروم. روزبهروز در کارم پیشرفت کنم و اعتماد بیشتر مخاطب را جلب کنم. بالاتر از یک مجری و گوینده شبکه خبر بودن چه اتفاقی است؟ بالاترین هدف من این است که روزبهروز در کار خودم پیشرفت کنم؛ یعنی مردم وقتی ببینند، اعتماد میکنند و پیام میفرستند. اینها همه هدف است و خیلیها دوست دارند زودتر و بهموقع به این چیزها برسند.