به گزارش اشراف- مهدیه سادات قرشی، برای چندین دهه، تحلیلگران حدس می زدند که قرن بیست و یکم ، متعلق به آسیا خواهد بود و به یک “قرن آسیایی” تبدیل خواهد شد. البته این امر چندان دور از ذهن نبود چراکه پس از دو قرن، سلطه بریتانیا و ایالات متحده، آسیا بازگشتی تعیین کننده در اقتصاد جهانی داشته است.
پس از ویرانی جنگ جهانی دوم، ژاپن رنسانس آسیا را رهبری کرد و به دنبال آن کره جنوبی، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور به این جرگه پیوستند. سپس آسیای جنوب شرقی، چین و هند کنترل را در دست گرفتند.
امروز، طبق برخی معیارها، چین بزرگترین اقتصاد جهان را خواهد داشت، در حالی که هند سومین اقتصاد بزرگ جهان را پس از ایالات متحده دارد. ژاپن نیز در رتبه چهارم و اندونزی در رتبه هفتم قرار دارند. اگرچه توسعه سریع آسیا توسط بسیاری در غرب به عنوان تهدیدی برای مشاغل سنتی تولید به شمار رفته اما به طور کلی، اعتقاد بر این بود که ظهور آسیا آغازگر دورهای از رفاه جهانی، کاهش فقر، دموکراسی و صلح منطقهای خواهد بود.
در همین راستا شی جین پینگ، رهبر فعلی چین بر این باور است که زمان آن فرا رسیده است تا به عنوان قدرت بزرگ آسیا وارد عمل شود البته این موضوع چندان خوشایند ایالات متحده نیست چراکه که از زمان جنگ جهانی دوم، شرق آسیا را رهبری کرده و کشورهای دموکراتیک مانند ژاپن ، هندف تایوان، استرالیا و کره جنوبی را مورد حمایت خود قرار داده است. در واقع، رقابت شدید بین ایالات متحده و چین به این معنی است که روابط آنها به پایین ترین نقطه خود در دهه های اخیر رسیده است، حتی اگر ایالات متحده همچنان مهم ترین مقصد برای صادرات چین باشد. در واقع، صعود چین به رهبری آسیا غیرقابل توقف به نظر می رسد این کشور اکنون شریک تجاری پیشروی تقریباً تمام کشورهای آسیایی است. چین همچنین بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا و ابتکار کمربند و جاده ابریشم را برای تقویت زیرساخت ها و مشارکت های اقتصادی در سراسر آسیا تاسیس کرده است. همچنین این کشور توانست موارد ابتلا و مرگ و میر ناشی از کووید-۱۹ را به خوبی تحت کنترل دراورد این در حالی بود که ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی عملکرد مطلوبی نداشتند.
با توجه به موارد اشاره شده آیا این بدان معناست که ایالات متحده همچنان می تواند قدرتی پیشرو در اقیانوس هند و اقیانوس آرام باقی بماند؟ ایالات متحده در واقع تلاش کرده است تا از طریق گفتگوی چهارجانبه امنیتی با استرالیا، هند و ژاپن، رشد چین را متعادل کند. پیمان امنیتی AUKUS با استرالیا و بریتانیا؛ و چارچوب جدید اقتصادی هند و اقیانوسیه برای رفاه نیز در همین راستا تصویب شد.
اما جامعه و سیاست قطبی شده آمریکا، و زخم های جنگ در افغانستان و عراق، اشتهای آن را برای رهبری بین المللی تضعیف کرده است. سیاست خارجی ایالات متحده می تواند به طور ناگهانی از یک دولت به دولت دیگر تغییر کند.
حال با توجه به این موضوع، ایا چشم اندازی برای ظهور قرن آسیایی پیش روی جهان است؟
ما ممکن است وارد چالشبرانگیزترین دوره پس از جنگ جهانی دوم شده باشیم – دوره رهبری ضعیف ایالات متحده، ادامه رفتار قاطعانه چین و اقدام ناکافی برای رسیدگی به چالشهای وجودی جهانی تغییرات آب و هوایی و گسترش سلاحهای هستهای. به طور کلی، به نظر می رسد که جهان به طور فزاینده ای بین کشورهای اقتدارگرا و دموکراتیک شکاف دارد، و با ورود به یک «جنگ سرد» جدید، ایده ظهور قرن آسیایی در حال محو شدن است.
منبع: جان وست| نیوز دکودر
https://eshraf.ir/?p=10915