به گزارش اشراف – شیما کرمی،آواز تیتروها، اثری است الهامبخش دربارهی مردان و زنان و نوجوانانی که میکوشند تا با شفقت و گذشت و خودباوری به دفاع از مرز و بوم خود و خروج استعمار از کشور بپردازند.
این کتاب روایتگر وقایع تاریخی در دوران مشروطه است. پس از مرگ مظفرالدین شاه در حالی که تنها ده روز از امضای قانون اساسی او گذشته بود، محمدعلیشاه، ولیعهد او به سلطنت رسید. او برخلاف پدرش با انقلاب مشروطه مخالف بود و با کمک گرفتن از کارشناسان روسی، مجلس شورای ملی، نماد مشروطه، را به توپ بست. این دوره سیاه در تاریخ ایران به “استبداد صغیر” معروف است. دورانی که اوضاع دربار بسیار نابهسامان و آشفته بود. پس از پیدا شدن نفت در ایران، ممالک اروپایی، برای گرفتن امتیاز استخراج نفت ایران دندان تیز کردند. در این میان شهرهایی جنوبی به خصوص بوشهر مورد حمله قرارگرفت. “آیت الله سید عبدالحسین لاری” به همراه شاگردش “سیدمرتضی مجتهد اهرمی”، نیروی نظامی و جنگندهی خود را به سرپرستی “رئیس علی دلواری” در جنوب سامان دادند.
داستان از زبان حیدر، خواهرزاده رئیس علی دلواری است. پدر حیدر در طوفان لهمیر از دنیا میرود. او به ناچار به خانه دایی میرود و آنجا زندگی میکند و در جوار او به مبارزه میپردازد. رئیس علی مبارز مشروطهخواه و رهبر قیام جنوب در تنگستان و بوشهر علیه نیروهای بریتانیا در دورهی جنگ جهانی اول بود. دوران جوانی او همزمان با حضور گسترده استعمار انگلیس در خلیج فارس بود. وی نقشی کلیدی در قیام جنوب داشت. قیام مردم تنگستان به رهبری وی روی هم هفت سال طول کشید و در این مدت دلیران تنگستانی دو هدف عمده را دنبال میکردند، پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود و جلوگیری از حرکت قوای بیگانه به درون مرزهای ایران و دفاع از استقلال وطن.
صغیری با توصیفی بسیار زیبا غروب آفتاب در سواحل جنوب را به شالی با رنگهای آبی، نارنجی، سرخ و بنفش که در نسیم ملایم، با پیچشی غریب، به دور سر خورشید میچرخند تشبیه کرده است. او با تفسیرهایی زیبا خواننده را با خود به سواحل تنگستان و بوشهر میبرد. بر روی شنهای ساحل گرم و دلنشین جنوب قدم میزند و همزمان صدای مرغهای ماهیخوار آبی و سیاهرنگ، که بر روی میلهی پوسیدهی لنج قدیمی در کمین صید ماهی هستند، به گوش خواننده میرساند. طعم قلیه ماهی و میگو را که مردم محلی در پخت آن استادند را یادآور میشود. از دیگر نقاط قوت این نویسنده استفاده از گویش بسیار شیرین و جذاب تنگسیری (گویش لری تنگستانی) است.
داستان کتاب با وصف یک روز گرم و زیبا بهاری و در فضایی لذتبخش در سواحل دلوار شروع میشود. حیدر به همراه رفیق دیرینهاش نوشاد در حال ماهیگیری هستند. آنها در یک لنج چوبی و قدیمی از نفس افتاده در غروب آرام و دلنشین، بیخبر از آنکه چه چیزی در انتظارش است در حال صید هستند. بر خلاف آغاز آرامشبخش، داستان در انتها، در محیطی ناامن، حزنآلود و احساسی در حالی که پیکر بیجان نوشاد را تشییع میکنند پایان مییابد.
از ابتدا و انتها داستان میتوان به این نکته پی برد که کتاب بیانگر ماجرایی پرشور و هیجانانگیز است که نویسنده آن را به خوبی ترسیم میکند. او خواننده را آرام آرام وارد فضای دوران مشروطه میکند و به نقطه عطف میرساند و در انتها آرام آرام داستان را به اتمام میرساند.
https://eshraf.ir/?p=8857