به گزارش اشراف- فاطمه شهدوست، آواهای زیادی دور و اطراف ما هستند که عمر بعضی از آنها به چندین و چند دهه میرسد. نواهایی که بعضی از آنها فراموش و نابوده شدهاند و برخی دیگرشان هنوز که هنوز است دهن به دهن میچرخند و همچنان نفس میکشند. مجتبی صفایی هم در «سنگ و سینه» که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است، سراغ بخشی از همین ماجرا رفته است. او اشعار بیست نوحه قدیمی که در آیینهای چکچکو و سینهدوری شهرستان استهبان هر سال اجرا و خوانده میشود را آوانگاری و تدوین کرده است.
این کتاب امسال برگزیده نخستین دوسالانه «کتاب عاشورا» شد و همین اتفاق بهانهای شد تا با صفایی، نویسنده «سنگوسینه» گفتوگویی داشته باشیم.
او در خصوص شکلگیری این کتاب بیان کرد: زادگاه من استهبان است و آنجا به دنیا آمدم. از بچگی مراسمها را دیده بودم و بعد که موسیقی یاد گرفتم این دغدغه را داشتم که نتهای این آواهای عاشورایی را بنویسم. تقریبا از سال ۹۲ شروع شد که من از افرادی که از قدیم در این فضا بودند، برای انجام این کار دعوت کردم. آنها خواندند و صدایشان را ضبط کردم و بعد از مردم کمک گرفتم و صداها و آواهای زیادی را ثبت و ضبط کردم. در ادامه شروع کردم به نوشتن نتهای آنها و بعد به اساتید این حوزه نتها را نشان دادم. یکی از اساتید دانشگاه تهران به نام دکتر هومان اسعدی وقتی کار من را دیدند گفتند که بهتر است برای آوانگاری از یک مقاله استفاده کنم که نوشتن نت شرقی را یکسانسازی میکند. این مقاله به من کمک زیادی کرد که به صورتی بنویسم که کار آکادمیک باشد.
علاوه بر این آوانگاریها بخشهای دیگری هم در این کتاب به چشم میخورد، موضوعی که صفایی دربارهاش گفت: من نیاز دیدم که خیلی از مطالب را به این نتها اضافه کنم. به همین دلیل به سمت کل موسیقی مذهبی ایران رفتم و ایراداتی که بود را پیدا کردم. به همین دلیل بخشهایی از کتاب مربوط به موسیقی مذهبی ایران است. در ادامه بخشهای دیگری هم به آن در مورد ساز سنگ اضافه شد. برای این بخش همخانوادههای این ساز را در ایران پیدا کردم و بعد هم به این رسیدم که قبلتر هم در کلیسا چنین چیزی را داشتیم. در مجموع در همه بخشها سعی کردم هم امانتدار باشم و هم دقیق. در همه مراحل کارم را با وسواس پیش بردم تا اینکه کتاب آماده و توسط سوره مهر منتشر شد.
آوانگاری هدف اصلی بود
رویکرد این نویسنده در بخشهای مختلف «سنگ و سینه» هم موضوعی بود که او با اشاره به آن افزود: اصل مطلب نوشتن نتها بود چون حدود ۲۰۰ سال است که این مراسم با شعر وملودی یکسان به یک شکل و تنها برای همین مراسم استفاده میشود. از این نظر برای این جریان برای من خیلی جالب بود و قصدم این بود که آوانگاری این ملودی حدود ۲۰۰ ساله و شاید بیشتر انجام شود و به ضرورت مطالبی به آن اضافه شد که در برخی موارد نقادانه یا گاهی آموزشی است.
او تصریح کرد: در نوشتن همین مطالب به موسیقی جنوب شرقی استان فارس و تفاوتهایی که با ردیف موسیقی دارد رسیدم. ما اغلب دوست داریم که با ردیف همه چیز را بسنجیم. مثلا از همان ابتدا ما سعی داشتیم تا در ابتدا دشتی یا شوشتری بنویسیم اما استاد اسعدی که از ایشان گفتم، تاکید کرد که اصلاچرا باید اینطور باشد؟ همیشه نیاز نیست که با ردیف همسانسازی کنید. در ادامه دیدیم که این اتفاق نتیجه خوبی هم داشت چون اصلا فواصل موسیقی جنوب استان فارس هم فواصل ردیف نیست. مثلا اگر بخواهیم دستگاه همایون را با آن بسنجیم میبینیم که نزدیک به این دستگاه است اما همایون نیست.
در کنار بحث تحقیقات و جستوجوهای میدانی در شکلگیری این کتاب از منابع دیگری هم استفاده شده، موضوعی که صفایی در پاسخ به آن گفت: کل مردم آن منطقه در استهبان این آوا و اشعار را از حفظاند و از هر کسی که میپرسید فلان نوحه چطور خوانده میشود، فوری برایتان میخواند و چند بیت آن را هم از حفظ است، این اتفاق خوبی است که هنوز این آواها نسل به نسل منتقل میشوند و پیر و جوان آنها را حفظاند و همه بلدش هستند. من هم از این فضا کمک زیادی گرفتم و خیلی برایم جالب بود. ضمن اینکه در تاریخچه شکلگیری این اثر با حدود۱۵ نفر از افراد کهنسال آنجا صحبت کردم و از همه مهمتر یکی از سردستههای مراسم سنگزنی بود که بسیار کهنسال بودند و به سختی صحبت میکردند.
او با اشاره به منابع کمی که در این فضا وجود دارد هم افزود: جدا از منابع میدانی، منابع و آثار خیلی کمی در این حوزه وجود دارد. در اول کتاب هم توضیح دادم؛ هر کس سراغ موسیقی نواحی میرود به موسیقی مذهبی خیلی کمتر میپردازد و کسانی هم که به موسیقی مذهبی میپردازند، از نظر آوانگاری بیشتر سمت تعزیه میروند. از همین رو جای خالی تحقیق روی نوحههای قدیمی خیلی مشخص بود. قبل از این کتاب اثری بود که در آن نوحههای قدیمی تهران را جمعآوری کرده بودند و آقای متین رضوانپور هم در این زمینه اثری را ارائه داده که آن هم مربوط به نوحههای ایران است. وگرنه در کل این پرداخت خیلی کم است و نوحههای دست نخوردهای که روی آنها کار نشده و در معرض نابودی و فراموشی هستند، خیلیاند. مثل نوحههای بکر استان فارس که هیچ کاری روی آنها صورت نگرفته و برخی از آنها از بین رفتهاند.
از کمک به ضعف نوحههای امروزی تا یادآوری یک آیین
مشکلات نوحههای امروزی از مواردی بود که صفایی در بخشی از صحبتهایش با بیان ضعفهای آن گفت: ما در نوحههای امروز متاسفانه ضعفهای زیادی داریم. در خیلی از موارد از نظر شعر، ریتم و فواصل شأنیت نوحه حفظ نمیشود و کسانی که میکروفون در دست دارند از موسیقی بیاطلاعاند. خدا کند این کتاب و آثاری که در این فضا وجود دارد را کسی بخواند و دنبالش باشد. همچنین اگر بخواهیم در این حیطه کار کنیم، هنوز خیلی جا دارد. مثلا یکی از طرحهایی که در ذهن داشتم این بود که برای کمک به مداحان عزیزی که تازه وارد این فضا شدند، آموزشهایی را بگذاریم و مثلا با شعرهای مذهبی امام حسین(ع) برای آنها ردیف تعیین کنیم. در واقع ردیف را برای آنها ساده کنیم، این میتواند آموزش خوبی برای این گروه باشد.
فیگورهای جسمانی و رقصهای آیینی هم بخش دیگری از «سنگ و سینه» هستند. قسمتی که این نویسنده در خصوص آن عنوان کرد: این بخش از بحث موسیقی مذهبی فاصله میگیرد. از قدیم الایام و حتی ماقبل تاریخ همیشه بخشی از مراسمهای مذهبی با حرکات مختلف همراه بوده، جریانی که روی سفالینههای باستانی هم نقششان کشیده شده است و در این کتاب هم عکسشان هست. از همان زمان هم همیشه مردها این بخش را انجام میدادند. بکرترین چیزی که میتوان در این فضا به آن پرداخت بحث رقصهای محلی است. زمانی که اسم رقص میآید شاید خیلیها موضع بگیرند یا یاد فضای دیگری بیفتند اما در این بخش میشود فرهنگ ایرانی را دید و خیلی جای پژوهش دارد. مثل رقصهای کردستان و شرق ایران سمت سیستان و بلوچستان و…. .
در آخر هم صحبت از انتخاب عنوان «سنگ و سینه» شد، موضوعی که صفایی با اشاره به آن خاطرنشانکرد: سنگ همان چک چکو است که در استهبان اینطور خوانده میشود. همچنین درخراسان مراسم سنگ و سینه برگزار میشود که در طول آن هر دو را با هم اجرا میکنند و این مراسم در استهبان هم انجام میشود وبه آن سنگ و سینه میگویند؛ عنوانی که از آن برای کتاب استفاده کردم هم به این جریان برمیگردد.
https://eshraf.ir/?p=8879