به گزارش اشراف- زینب مرتضایی فرد، نقاشی رئال در ایران با اما و اگرهای فراوانی روبهروست. از یک طرف مردم این کارها را میپسندند و از طرف دیگر نقاشان مدرن روی خوشی به این دسته از آثار نشان نمیدهند. شما تا به حال با این دو دیدگاه روبهرو شدهاید؟
بله. مگر میشود روبهرو نشده باشم؟
پاسخی هم برایشان دارید؟
من خیلی درگیر این موضوعات نمیشوم، طی سالهای گذشته سرم به کار خودم بوده و معتقدم هنرمند باید کارش را انجام بدهد و درگیر پاسخ دادن به دیگران نشود. اما همیشه برای همه حرفها یک پاسخ کوتاه داشته و دارم که به نظر میتواند هر انسانی را قانع کند. پاسخ من این است؛ یک نقاش رئالیست مستقیما با آفرینش سر و کار دارد. یعنی با دقت به جهان نگاه میکند و در کارش باید به آنچه خداوند آفریده دقیق و تیزبینانه نگاه کرده و بخواهد آن را تصویر کند. خدا در حق موجودات لطف کرده و این دنیا را فقط با یک کلمه «باش» در ششروز آفریده است. نقاش رئالیست به این لطف بزرگ خداوند چشم میدوزد و به همین دلیل هم کارش شبیه نماز خواندن است. در واقع وقتی یک نقاش رئالیست، کار میکند از نظر من در حال نماز خواندن و شکر خداوند است. او هر لحظه به اعجاز خداوند نگاه میکند و نقش میزند.
پس شما به عنوان یک نقاش رئال نگاه کردن به طبیعت را در کارتان نوعی عبادت میدانید؟
بله. متاسفانه در تمام دنیا انسانها حواسشان نیست با چه شگفتیهایی روبهرو هستند. آدمها برف را که یکی از زیباترین الماسهای دنیاست، زیر پایشان له میکنند و غر هم میزنند مثلا برف میآید ما مدام پاهایمان را پاک میکنیم، اما حواسمان نیست وقتی پایمان را روی بینهایت دانههایی میگذاریم که هیچکدام شبیه دیگری نیست. ما در جهان معجزه زندگی میکنیم و حواسمان نیست.
شما میتوانید برای رئالیسم در جهان آغازی را متصور شوید؟
رئالیسم اصلا شروع نشده. از وقتی جهان بوده رئالیسم هم بوده است. به همین دلیل هم قدرت در افتادن با آن را ندارد. یک نقاش رئالیست در حال نیایش است و ما باید بتوانیم این را باور کنیم که او وقتی کار میکند، هر لحظه حمد و ثنای خدا را میگوید، او سرش زیر لحاف معجزه است.
پس نقاش رئال باید روحیه خاصی داشته باشد.
از نظر من باید اول رذالتهای قلبیاش را بیرون بریزد تا بتواند درباره خدا و آفرینش کار کند. ما تعداد زیادی نقاش پوچگرا داریم که میگویند ما میمیریم، زیر خاک میرویم و همه چیز تمام میشود. وقتی زیربنای فکری یک نفر این است، نمیتواند آدم خوشبختی باشد و کلام خوبی از دهانش بیرون بیاید. مرگ برای او تمام شدن است، به معاد اعتقادی ندارد و همین هم نمیگذارد جهان را آنطور که باید تماشا کند.
یک بار با یکی از همین نقاشان صحبت میکردم. مصر بود که خدایی در کار نیست و میگفت آقا کدام خدا؟ کدام زمین؟ به او گفتم ببین خیلی ساده است. کمپانی بیامو وقتی میخواهد محصولش را ارائه کند، کاتولوگ منتشر میکند، نماینده میفرستد و تبلیغ میکند. این دنیا هم صاحبش خداست کاتولوگهایش هم قرآن و دیگر کتابهای آسمانی است. نمایندههایش هم پیامبران هستند. چرا تعجب میکنی؟ باید این دنیا را چطور به شما معرفی کنند که بپذیری؟ خلاصه که نقاش رئالیسم درگیر معجزههاست. اگر این را قبول میکنند که هیچ؛ قبول هم نمیکنند کارشان بماند با کرام الکاتبین.
البته آثار نقاشی رئال ایرانی و غیر ایرانی در فضای مجازی هم با اقبال خوبی روبهروست.
من ۱۳ سال در اتریش زندگی کردم و با قاطعیت میگویم این مباحث فقط متعلق به ایران است. فقط در ایران جنگ با رئال در نقاشی دیده میشود. وگرنه در آمریکا رئالیستها کار خودشان را میکنند و نقاشان مدرن هم کار خودشان را و کسی کاری به این حرفها ندارد.
اما نمیتوان از این نکته گذشت که هنر مدرن در جهان امروز تعریف خودش را دارد، خیلی هم مهم است و باید آن را پذیرفت.
من مخالفتی با هیچ هنری ندارم. حرفم این است که در ایران هم اینقدر با رئال برخورد نشود و همه هنرمندان وارد فضایی شوند که بتوانند حضور همه سبکها را کنار هم بپذیرند. البته در کارشان هم صادق باشند و اثری واقعی و اصیل ارائه کنند. چون هر سبکی بالاخره اصالتهای لازمه خودش را دارد و باید رعایت شود.