به گزارش اشراف- حامد فراهانی: کارلوس گویترز نویسنده و کارگردان تلویزیون و سینماست که جوایز متعددی از جمله جایزه معتبر امی را به دست آوردهاست .
او اهل میامی، شهری در نوار ساحلی اقیانوس اطلس در جنوب شرقی ایالت فلوریدا آمریکا است. کارلوس گوتیرز دوره لیسانس خود را در دانشگاه تافتس حقوق خوانده است و در آن یک فیلم مستند به نام “JOURNEY” ساخته است که برنده جوایز متعددی شده است، از جمله جشنواره فیلم مستقل نیویورک و فستیوال بینالمللی فیلم هوستون. فیلمهای کوتاه اخیر او عبارتند از vino TINTO که برنده جایزه فوکوس در جشنواره بینالمللی فیلم میامی و MIAMI بیچ شدهاست.
مگی، زنی مذهبی و درستکار است که در یک مرکز ذخیره سازی با فناوری پیشرفته کار می کند. همسرش زندان است و تمام سعی خود را می کند تا با اندک حقوقی که دارد زندگی خود و دختر نوجوانش را بگذراند، اما زندگی مالی او به شدت دچار مشکل شده است. او تصمیم به دزدی از رئیسش می شود اما در شبی که برای دزدی به محل کارش می رود ، ریئسش کشته می شود، قاتلینی که او را کشته بودند به دنبال کیسه ای الماس می گشتند . مگی سعی می کند فرار کند اما دیگر دیر است و قاتلین متوجه حضور او می شوند. تمام فیلم کشمکش و تقلای مگی و دخترش برای نجات از آن ساختمان است.
فیلم سینمایی قفل شده، یک داستان مثبت و آموزنده دارد و برای مخاطب جایی برای توجیه کار اشتباه باقی نمی گذارد.
زنی که همسرش زندان است و به شدت مشکل مالی دارد، و پول صاحب خانه را نیز نپرداخته است، او شرایط سختی دارد و برای دزدی کردن، مستعد است، اما در مسیری که برای زندگی کردن انتخاب کرده است، ثابت قدم است .
نمی توان گفت داستان فیلم بسیار قوی است و تاثیرگذاری بالایی دارد. نویسنده می توانست هیجان بیشتری به مخاطب انتقال بدهد، البته هیجانی متفاوت! چرا که اندک هیجان موجود در داستان، استرس زا و کلافه کننده است. همچنین موضوع فیلم، یعنی تصمیم درست در شرایط سخت و آلوده نشدن به گناه، موضوع پر تکراری است که در طول تاریخ سینما ، بسیار دیده شده است و قفل شده وجه تمایز و یا جریان متفاوتی ندارد که بتوان آن را مستثنی دانست.
در شروع فیلم، دو نشانه کاملا واضح است، گردنبند صلیب که بر گردن زن است، فوبیای او از اتاق در بسته، می توان حدس زد که با زنی با خدا و درستکار طرف هستیم و سوالی که پیش می آید این است که آیا در این شرایط دزدی که برای او بوجود آمده است در شرایطی که او احتیاج زیادی به پول دارد، پایش نمی لغزد؟
برای من فوبیای زن از فضای در بسته که دو بار در طول فیلم به آن اشاره شد، تدایی ترس از مجازات خداست. بر خلاف فیلم های بسیاری از جمله فیلم های پل شرایدر که راجع به مذهب و عمل درست حرف های عجیبی می زند، نویسنده فیلم، صداقت و مذهبی بودن را در یک راستا قرار داده است و آنها را مترادف هم می داند.
فضای فیلم ترادف بسیار جالبی با نام فیلم دارد، راهروهایی پر از درهای سفید بسته و قفل شده که تمام فیلم و کشمکش کارکترها در همین فضا اتفاق می افتد. قاتلینی که به دنبال الماس بودند با تلاش مگی هیچ وقت دستشان به الماس ها نرسید، آنها در بین درهای بسته تقلا کردند تا بمیرند.
نکته ای دیگر آن است که تمام این اتفاقات در شب می افتد، شب در سینما، می تواند نماد ناامیدی و گناه باشد و در آن شب تاریک بین درهای بسته آن ساختمان، قاتلین به عملکرد گناه خود اصرار داشتند و مگی درتلاش برای رهایی از آن تاریکی بود.
گویی کارگردان فیلم، مانند کارگردان زندگی هایمان، فرصت های زیادی پیش روی مگی ( کارکتر زن ) قرار می دهد و او را امتحان می کند، اما او هر بار زیرک تر و مطمئن تر از قبل مسیر راستی را انتخاب می کند ، در اواسط فیلم متوجه می شویم که او از اول درستکار و مثبت نبوده است بلکه گذشته تیره و تاری داشته و متنبه شده است. در شبی که مافوق مگی کشته می شود و او گیر قاتلین می افتد، به یک پلیس اعتماد می کند و به خاطر او جانش را به خطر می اندازد اما بعد از آنکه متوجه می شود به شخص اشتباهی اعتماد کرده است، خود را نمی بازد و به تلاش برای رهایی ادامه می دهد.
نکته جالب فیلم ، سکانس پایانی آن است، که بسیار هوشمندانه باز است، یعنی بیش از حد پیچیده و غیرقابل پیش بینی نیست که مخاطب عام نتواند حدس بزند و کلافه کننده باشد اما در عین حال که در انتهای فیلم مشخص نیست که مگی منحرف می شود یا نه، با یک تحلیل سطحی برای مخاطب عام، می توان حدس زد که او باز هم تن به چنین کاری نمی دهد و او در امتحان کارگردان زندگی، قبول شده است.
https://eshraf.ir/?p=10775