این نویسنده و برگزیده بخش رمان جایزه «مهرگان ادب» در گفتوگو با ایسنا درباره تأثیر این جایزه بر کتابش اظهار کرد: ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم تأثیر جایزهها مثل کشورهای خارجی باشد؛ زیرا شرایط کشور ما با آنها قابل مقایسه نیست. قطعا جایزهها بر روی فروش کتاب و جذب مخاطب تأثیر دارد زیرا کارکرد جایزهها همین است؛ جذب بخش بزرگتری از خوانندهها. جوایز مرز بین خوانندههای حرفهای و خوانندههای عام را میشکنند، گستره بیشتری را دربر میگیرند، مخاطبان بیشتری را جذب میکنند و از این جهت تأثیرگذارند.
او در ادامه افزود: در دورههای گذشته زمانی که کتابی برنده جایزه «مهرگان ادب» میشد در تیراژش تأثیر بسیاری داشت. گاهی یک کتاب به خاطر این جایزه ۱۵ بار تجدید چاپ میشد که برای نویسنده خوب بود و به لحاظ مالی تأمین میشد و با خیال آسودهتری کتابش را مینوشت، اما جایزه در مورد رمان «رکسانا» نمیتواند تأثیری داشته باشد زیرا در بازار موجود نیست و مجوز چاپ مجدد ندارد. این رمان در سال ۱۳۹۴ منتشر شد، دو ماه بعد از انتشار، چاپ اولش تمام شد و دیگر به آن اجازه چاپ ندادند و گفتند باید مجوز چاپ بگیری که این خود داستانی است که به سانسور مربوط است. این خود یک پارادوکس است. مجوز ناشر این کتاب نیز معلق است.
کشکولی سپس با اشاره به استفاده از واژه «ممیزی» اظهار کرد: سانسور، سانسور است. ممیزی یک واژه من درآوردی و جعلی برای توجیه کار و تطهیر واژه سانسور است. انتخاب جایزه مهرگان میخواهد بگوید آنچه شما میخواهید بگویید سانسور شود، درجه یک است.
او سپس در پاسخ به اینکه درباره رمان «این سگ میخواهد رکسانا را میخورد» توضیحی بدهد، گفت: برای من توضیح درباره رمان کار مشکلی است؛ این کار غلطی است که یک نویسنده راجع به اثرش صحبت کند. من رماننویس هستم و نظریهپرداز نیستم، رماننویس اندیشهاش را از دریچه کتابش میگوید. اگر کسی بخواهد راجع به داستان و ساختار کتاب چیزی بداند باید آن را بخواند. اگر میتوانستم در چهار سطر کتاب را توضیح دهم دیگر به نوشتن نیازی نبود.
برگزیده جایزه «مهرگان» درباره سطح مخاطبان ادبیات داستانی ایرانی و اینکه برخی میگویند سطح پسند مخاطبان کاهش پیدا کرده است، بیان کرد: ما نمیتوانیم به خرد جمعی و مخاطب توهین کنیم. اینکه بگوییم سطح مخاطب پایین آمده یک نوع توهین است. سیاستگذاریها بهویژه سیاستهایی که جلو آثار تراز اول را میگیرند این شرایط را به وجود آوردهاند، بنابراین جا برای آثار کممایه و سطح سلیقه عامتر بازتر میشود، البته این کتابها هم باید باشند زیرا جزو ضروریات ادبیات هستند. زمانی که در موسیقی شجریانها حذف شوند آثار دیگری بالا میآیند. در مورد داستان نیز همینطور است. پس گناه مخاطبان نیست؛ مشکل این است که به ادبیات تراز اول دسترسی ندارند.
او درباره اینکه آیا فکر میکند این خلأ بهوجودآمده باعث از بین رفتن مخاطب داستان ایرانی و استقبال مخاطبان از آثار ترجمه میشود یا نه، گفت: این چیزهایی که شما میگویید فاجعه است. مخاطبان آثار ترجمه دهها برابر مخاطبان آثار ایرانی هستند. در عین حال آثار ترجمه از تیغ سانسور بری نیستند، اما در حاشیه امنتری نسبت به داستان ایرانی قرار دارند. انگار این مسائل برای کفار است و کفار این شکلی هستند.
قاسم کشکولی با تأکید بر اینکه مخاطب ایرانی اعتمادش را نسبت به داستان از دست داده است، به بیانیه هیأت داوران جایزه «مهرگان ادب» اشاره کرد و گفت: خیلی از مخاطبان شک دارند اثری که از یک نویسنده ایرانی میخوانند همان اثری است که او نوشته یا نه قلع و قمع شده است. در واقع مطمئن نیستند کتاب اصالت دارد یا نه. به همین دلیل مخاطب سراغ اثری که فکر میکند اصالت ندارد، نمیرود. خوانندههای ما به این شکل نگاه میکنند که آیا این اثر اصیل است یا نه. استقبال از آثار خارجی در جامعه و اقتصاد ما نیز وجود دارد که یک فاجعه است.
او در ادامه متذکر شد: آثار ایرانی که باعث ارتقای سطح فرهنگ میشوند مهجور میمانند و آثار دیگر جایگزینشان میشوند که این اتفاق خیلی بدی است. من جامعه را که رصد میکنم، میبینم سطح واژههایی که استفاده میشود بسیار محدود است. زمانی که سراغ ویکیپدیا میروید میبینید زبان فارسی بزرگترین حوزه واژگانی را دارد، اما در جامعه محدود است. جامعه ایرانی با هزار واژه حرف میزند. این موضوع مربوط به ادبیات نخبه است که سانسور میشود.
او همچنین درباره اینکه آیا نویسندههای ایرانی در دفع مخاطب از داستان ایرانی مقصر هستند یا نه، گفت: نمیتوان کلی حرف زد، به قدری کلی حرف زدهایم که کارمان به اینجا کشیده است. ما باید آسیبشناسی کنیم که دقیقا راجعبه چه چیزی حرف میزنیم. در این شرایطی که داریم نمیتوانیم نویسنده را مقصر بدانیم. در همه دنیا آثار مختلفی منتشر میشوند؛ هم نویسنده خوب داریم و هم نویسنده بد و همه نویسندهها نابغه نیستند؛ نویسندههای نابغه انگشتشمارند.
کشکولی با بیان اینکه همه نویسندهها نمیتوانند مارکز و یوسا باشند، خاطرنشان کرد: در یک رشتهکوه فقط چند قله وجود دارد. ما نمیتوانیم دامنهها را نادیده بگیریم و بگوییم اینها بد و بیاهمیت است و آنها را محکوم کنیم و نمیتوانیم فقط قلهها را ببینیم. تا دامنهها وجود نداشته باشند قلهای وجود ندارد. در حوزه سینما اصغر فرهادی کجاست؟ امیر نادری کجاست یا بهرام بیضایی کجاست؟ ما نمیتوانیم نسل جدید را محکوم کنیم. اینها همه درد است. انگار هیچکس نمیخواهد راجع به آنها حرف بزند.
این نویسنده با بیان اینکه آیا کتابی برای سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دارد یا خیر، گفت: در حال نوشتن سه رمان به صورت همزمان هستم و همه اینها را با یکدیگر پیش میبرم. با توجه به اتفاقی که برای «رکسانا» افتاد فکر نمیکنم به این کتابها هم اجازه نشر بدهند و میدانم مانند بسیاری از آثار منتشر نمیشوند. اما این موضوع مانع نمیشود که ما ننویسیم. مینویسیم و امید دارم این نوشتهها سندی برای آیندگان باشد؛ آنها میفهمند که ما کمکاری نکردهایم. البته شاید کتابهایم را به صورت اینترنتی منتشر کنم. دیگر قرن انحصار یک ایدئولوژی خاص گذشته است.
https://eshraf.ir/?p=1264