به گزارش اشراف – سیده معصومه معاف رودپیشی، با نظری گذرا و جستو جو درباره سعدی و حافظ چنین درمییباید که آوردهاند:
ابومحمد مشرفالدین مصلح بن عبدالله بن مشرف (۶۰۶ تا ۶۹۰ هجری قمری) متخلص به سعدی، شاعر و نویسنده پارسیگوی ایرانی سده هفتم ه.ق است. اهل ادب به او لقب «استاد سخن»، «پادشاه سخن»، «شیخ اجل» و حتی بهطور مطلق، «استاد» دادهاند. او در نظامیه بغداد- که مهمترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان بهحساب میآمد- تحصیل و پس از آن بهعنوان خطیب به مناطق مختلفی ازجمله شام و حجاز سفر کرد. او سپس به زادگاه خود شیراز، بازگشت و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز به سعدیه معروف است.
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی (۷۲۷ تا ۷۹۲ هجریقمری) مشهور به «لسانالغیب»، «ترجمانالاسرار»، «لسانالعرفا» و «ناظمالاولیاء»، شاعر فارسیزبان سده هشتم ه.ق شیراز است. بیشتر شعرهای او غزل است. مشهور است که حافظ به شیوه سخنپردازی خواجویکرمانی گرویده و شباهت سخنش با شعر خواجو مشهور است. حافظ را از مهمترین اثرگذاران بر شاعران فارسیزبان پس از خود میشناسند. در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی اشعار او را به زبانهای اروپایی نیز ترجمه کردند و نامش به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرسال در ۲۰ مهر مراسم بزرگداشت حافظ در آرامگاهش با حضور پژوهشگرانی از اقصینقاط دنیا برگزار میشود. در تقویم رسمی ایران ۲۰ مهر را روز بزرگداشت حافظ نامیدهاند.
اما برای شناخت این دو اعجوبه بیمثال کافی است؟!
مجالی برای جستوجو
در این مجال درباره تاثیر سعدی بر حافظ میگویم و شما را به غوطه در آقار این دو دعوت میکنم.
در بخش نخست چند بیت را میآورم که در آنها حافظ مصراعی از سعدی را عینا نقلقول کرده است:
- سعدی در دیوان اشعار «غزلیات» خود غزل ۲۹۰، بیت سوم سروده است: جز اینقدر نتوان گفت بر جمال تو عیب/ که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید و حافظ در «غزلیات» خود غزل شماره ۴، بیت هفتم مصرع اول را عینا وام گرفته و گفته است: جز اینقدر نتوان گفت در جمال تو عیب/ که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
۲-حافظ با نیمنگاهی به مصراعی از دیوان اشعار «غزلیات» غزل ۲۱۸ سعدی که در بیت سوم چنین سروده است:
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست/ با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
در «غزلیات» غزل شماره ۶۹، در بیت دوم میگوید: چون چشم تو دل میبرد از گوشهنشینان/ همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
۳-حافظ در «غزلیات» غزل شماره ۷۰ خود بیت آخر عینا مصراعی از سعدی میآورد که نشان از اشراف آن شاعر چیرهدست نسبت به شعرای گذشته است: سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست/ کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
که سعدی در دیوان اشعار «غزلیات» خود غزل ۱۱۵ بیت آغازین چنین سروده بود: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست/ یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
۴-سعدی در دیوان اشعار «غزلیات» خود غزل ۵۰۳، بیت چهارم سروده است: در سراپای وجودت هنری نیست که نیست/ عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی
و حافظ در «غزلیات»خود غزل شماره ۷۳ بیت آخر میگوید: غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است/ در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
۵-حافظ در «غزلیات» خود غزل شماره ۱۲۲ بیت دوم از دیوان اشعار، «غزلیات» سعدی غزل ۳۸۶ بیت آخر مصرعی آورده که چنین بوده است: حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
و او میسراید: حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد
نمونههایی از این دست فراوانند.
https://eshraf.ir/?p=10387