شکوفه جواهری کاشانی، کتاب «رد پای گلوله» به قلم ایمان قاسمی، تلاش دارد در ۵۰ سرفصل به شرححال جانباز داود دیماد بپردازد. نویسنده که از گروه جوانان نسل دوم انقلاب است، در مقدمه کتاب با اشاره به این موضوع، مینویسد: «بنده حقیر به واسطه انجام تحقیق و پژوهشهایی در زمینه فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین مصاحبه حضوری و همنشینی با جانبازان و معلولانی که پاسداری از این مرز و بوم حتی از عزیزترین داشتههایشان که همان اعضای بدنشان بود، گذشتند، با این فرهنگ دفاع مقدس آشنا شدهام…»
نویسنده با یک جانباز از ناحیه جمجمه مواجه بوده که در دوران دفاع مقدس از چندین ناحیه بدن از قبیل دست، بازو و پاها و ران پا نیز مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفته بود. او برای نوشتن این کتاب تنها به مصاحبههای حضوری اکتفا نکرده و ضمن مرور پروندههای پزشکی جانباز، مقالات متعدد پزشکی را نیز مورد بررسی قرار داده است.
مخاطب در این کتاب بهغیر از اینکه با جزئیات دقیقی از صحنههای نبرد آشنا میشود، روایتهایی از صبوری جانبازان دوران دفاع مقدس و خانوادههای آنان در برابر رنجهای مجروحیت را مرور میکند. در پایان نیز اسناد پزشکی، اسناد و تصاویری از جانبازی داوود دیماد و حضور او در صحنههای دفاع مقدس آمده است.
ایمان قاسمی با تأکید بر اینکه روایات شهدا و جانبازان را باید به شکلی که نیاز مخاطب امروز است بنویسیم، گفت: جوانان ما تشنه این اهداف هستند، اینکه گسستی بین جوانان امروز و دفاع مقدس و جانبازی هست، به خاطر ادبیاتی است که اشتباه بهکار میرود.
با ایمان قاسمی، نویسنده «رد پای گلوله» به گفتگو پرداختهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
چه شد که به فکر نگارش این کتاب افتادید؟
چند سال پیش در همایشی که در یکی از دانشگاههای تهران با حضور پروفسور سمیعی بهعنوان مهمان ویژه این مراسم برگزار میشد، شرکت کردم. در این همایش مقالهای ارائه شد و پروفسور سمیعی در سخنرانیاش درباره مغز صحبت کرد. ایشان تعریف میکرد که من و همکارانم مواردی را بین جانبازان میبینیم که اینها فقط در ایران اتفاق میافتد. مثلا تیر به پیشانی یک نفر اصابت میکند و از طرف دیگر بیرون میآید و به اصطلاح شکاف آفریقایی ایجاد میکند، اما فرد هنوز زنده است، در حالیکه شاید یکپنجم از حجم مغزش از بین رفته باشد.
من خیلی تحتتأثیر این سخنرانی ایشان قرار گرفتم و با توجه به اینکه ساکن استان کهگیلویه و بویراحمد بودم به جستجوی افرادی پرداختم که در این استان در دوران جنگ تحمیلی دچار ضایعات مغزی شدند. از بین آنها فردی را شناسایی و انتخاب کردم، به سراغش رفتم و اسناد پزشکی و جانبازی ایشان را جمعآوری کردم و گفتوگوهایی با دوستان دوران دفاع مقدس ایشان انجام دادم که بیش از ۲۰۰ نفر بودند، در نهایت پس از چهار سال تحقیق و پژوهش، شروع به نوشتن کتاب کردم. یکی از منابعی که برای نگارش این اثر بهره بردم، کتابی بود که از سوی دکتر اعرابی که این جانباز را عمل کرده، نگاشته شده، این کتاب که به زبان انگلیسی ترجمه شده توسط پسر دکتر بهدست ما رسید، چون این جانباز را خود دکتر عمل کرده درباره ایشان نیز در بخشی از کتاب نوشته است.
مهمترین ویژگی جانباز داود دیماد از نظر شما چیست؟
شهدا و جانبازان دفاع مقدس بهطور کلی ویژگیها و برخوردهای خاصی دارند. اگر بخواهم به ویژگی برتر این جانباز اشاره کنم، بهنظر من این است که همیشه با روی خوش و فصاحت و بلاغت صحبت میکند، طوریکه مخاطب از همصحبتی با او انرژی میگیرد و همین آداب و معاشرت خوبش مرا جذب کرد تا درموردش بنویسم. خوبیهای دیگر هم قطعا دارد ازجمله اینکه بسیار خیر است و به نیازمندان کمک میکند که نمونههای آن مثل کمک به خانوادههای نیازمند برای تهیه جهیزیه و غیره در کتاب ذکر شده است.
جایگاه جانبازان را در آثار دفاع مقدس چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه جایگاهی خاص برای جانبازان درنظر گرفته نشده است. دورهای که این جوانان برای دفاع از میهن به جبهه رفتند، در سنین بلوغ بودند و چون من کار روانشناسی هم با رزمندهها انجام میدهم و بهصورت چهرهبهچهره با بیش از هزار نفر رزمنده صحبت کردهام و پای درد و دل آنها نشستهام، از وضعیت روحی و جسمی بسیاری از آنها اطلاع دارم. اما با همه آسیبهایی که به آنها وارد شده، نهتنها در آثار دفاع مقدس، بلکه در کشور هم جایگاه خاصی ندارند. بهعنوان مثال از بین آثاری که در حوزه دفاع مقدس نگاشته میشود، از هر هزار کتاب، شاید حدود هشت کتاب به جانبازان پرداخته شده باشد. علاوه بر اینکه وضع درمان خوبی هم ندارند. این افراد به مشاور و روانشناس نیاز دارند، اما متأسفانه توجهی به این موضوع نمیشود.
بهنظر شما منشأ این ضعف چیست؟ چرا به جانبازان دفاع مقدس به آن شکلی که شایسته است، پرداخته نمیشود؟
نقطه ضعف، بیشتر در شناسایی جانبازان است، چون سیستم خاصی برای شناسایی این افراد وجود ندارد. این بیتوجهی هم دلایلی دارد ازجمله اینکه در اثر گذشت زمان، هدف این افراد را که برای دفاع از میهنشان از جان خود گذشتند را نمیشناسند و فراموش کردهاند. دیگر اینکه آمار صحیح درمورد این افراد در دسترس نیست. مثلا در یک شهرستان، آماری در زمینه تعداد رزمندههایی که از جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد، وجود ندارد. متأسفانه با گذشت زمان نیز این جانبازان از دنیا میروند و هر جانبازی که به دیار ابدی میرود، بخش اعظمی از تاریخ دفاع مقدس را با خود زیر خاک میبرد. یعنی ۱۰۰ سال آینده فقط همین آثار مکتوب برای ما میماند.
نویسندگان دفاع مقدس در معرفی این جانبازان چقدر نقش داشتهاند؟
نویسندگان در زمینه معرفی جانبازان دوران دفاع مقدس نقش مؤثری دارند، صدا و سیما هم میتواند در این زمینه کمک شایانی کند. کتابی مانند «ردپای گلوله» یک جامعه آماری ۳۰ نفره را پوشش داده است؛ یعنی در این کتاب به معرفی ۳۰ شخصیت دوران دفاع مقدس پرداخته شده است. چون میدانم مرکزی نیست که برای معرفی هریک از این افراد به تنهایی هزینه کند، کار را بهصورت مضاعف انجام میدهم، درحالیکه هریک از این افراد ظرفیت اینکه یک کتاب درمورد آنها نوشته شود را دارند.
با توجه به کمبودهایی که اشاره کردید، نیاز جامعه و مردم را به شنیدن این آثار چطور میبینید؟
من متولد دهه ۶۰ هستم، ادبیاتم، ادبیات دهه هفتاد، هشتاد و نود است. برای همین اسم کتابی که مینویسم را «رد پای گلوله» میگذارم. حال اگر اسم کتاب را مثلا بگذارید «شهیدی که در قبر صحبت کرد»، دختر یا پسر دهه هفتادی در شهر بزرگی که بنیه اعتقادی قوی ندارد، ممکن است از این کتاب استقبال نکنند. باید سعی کنیم واقعیت را در مورد شهدا به شکلی که نیاز مخاطب امروز هست، بنویسیم. جوانان ما تشنه این اهداف هستند، اینکه گسستی بین جوانان امروز و دفاع مقدس و جانبازی هست، به خاطر ادبیاتی است که اشتباه بهکار میرود.