در میان سریالها و برنامههای بیدغدغه که در پلتفرمها پخش میشود و تنها به بعد سرگرمی مخاطب توجه میکنند، این روزها شاهد پخش سریالهایی هستیم که میتواند ما را به پوستاندازی سریالهای شبکه نمایش خانگی امیدوار کند.
بعد از سریال «افعی تهران» که دغدغهای روانشناختی را در بستر یک قصه جنایی و معمایی دنبال میکرد، سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده را میتوان سنتشکنی و تابوشکنی تازهای در شبکه نمایش خانگی دانست.
شکستن تابوی سکوت درمورد رابطه زناشویی، حرف زدن از آن و نشان دادن لایههای عمیق آن، چیزی است که جامعه امروز با توجه به بالا رفتن آمار جداییها و اختلافات، به آن نیاز دارد. کاری که اگر سالها پیش انجام میشد، امروز شاهد بسیاری از این تنشها و آشفتگیها در زوجین نبودیم.
متاسفانه در سینما و تلویزیون ما سالهاست که بر این سنت اشتباه پافشاری شده و تصویری که از رابطه زناشویی و عاطفی ارائه کرده است، با چیزی که در صحنه حقیقی زندگی وجود دارد، فاصله دارد. براساس همین الگوی اشتباه، خانوادهها در جامعه سنتی ایرانی، حتی در پستوی خانه خودشان هم در مورد مشکلات زناشویی حرف نزدند و سکوت را ترجیح دادند تا مبادا قبح آن بریزد.
برخلاف ما، سینما و تلویزیون غرب سالها است که در زمینه زناشویی به طور جدی ورود پیدا کرده است و از ارائه صحنههای حقیقی از یک رابطه ابایی ندارد.
اکنون و پس از سالها کارگردان زن ایرانی در سریالی که از شبکه نمایش خانگی پخش میشود، با تسلط به زیست انسان ایرانی در جامعه معاصر، از رابطه زناشویی یک زوج پرده برداشته است.
«در انتهای شب» با ریتمی آرام زندگی سرد و آشفته زوجی از طبقه متوسط به نام ماهرخ و بهنام را روایت میکند که مشکلات و فشار اقتصادی بهانهای برای اتمام رابطهای شد که سالها خاموش و بدون گرما ادامه داشت.
در نگاه اول شاید زوج هدی زینالعابدین و پارسا پیروزفر چندان با هم جور درنیاید اما رفته رفته متوجه میشویم که کنار هم خوش نشستهاند و آن اختلاف سنی استاد و شاگردی درست از آب درآمده است. ضمن این که بازی زینالعابدین در این سریال بسیار جلوتر از آثار دیگرش است.
ماهی و بهنام هنرخوانده و هنرمند هستند و نماینده قشر روشنفکر، بنا به جبر زندگی و علیرغم میل باطنی به زندگی کارمندی روی آوردند و برای آینده فرزند خود حاضر شدند که در حاشیه شهر خانهای را با قرض و قسط خریداری کنند. همین حاشیه نشینی و فشار مالی موجب میشود هرکدام به سرخوردگی درونی برسند و ناگهان با تلنگری، کاسه صبر لبریز شدهشان، سرریز شود.
همین چند خط توضیح مختصر نشان میدهد که آیدا پناهنده و ارسلان امیری چقدر به روح زمانه خود نزدیک هستند. ماهی و بهنام همان قشر متوسطی هستند که سالها در سریالهای نمایش خانگی ما به رسمیت شناخته نشدند اما این بار روابط و دغدغههای آنها به تصویر کشیده شده است؛ دغدغههایی که بخشی از آن اقتصادی، بخشی اجتماعی و بخشی روانشناختی است و پناهنده نقش آنها را در فروپاشی یک زندگی نشان میدهد.
در آثار پیشین پناهنده همواره نگاه زنانه و حمایت از زنان حکمفرما بود. در «در انتهای شب» اگرچه پناهنده و همسرش ارسلان امیری تلاش کردند که روایتی بدون جانبداری داشته باشند، اما گویی زور پناهنده چربیده است و در قیاس این نکته که مشکلات رابطه تقصیر چه کسی است، کفه ترازوی بهنام سنگینتر شده است.
در سریال، ماهی یک زن مستقل و منطقی، مادری با فکر و آیندهنگر و همسری است که مدیریت خانه و زندگیاش را برعهده دارد اما بهنام مردی است که در حال زندگی میکند، از لحاظ روحی آشفته و بی توجه به همسر. این گونه به نظر میرسد که بار عاطفی رابطه و زندگی تنها بر دوش ماهی است. حتی بعد از جدایی، بهنام کسی است که رابطه تازهای شروع میکند اما ماهی فردی است که پی میبرد در سالهای زندگیاش با بهنام از اصل خودش دور شده، از آرزوهایش دست کشیده و فروپاشیده است.
او کسی است که وقتی پدرش برای علت طلاقش از دلایل کلیشهای چون اعتیاد، کتک زدن، دزد بودن و… مثال میزند، میگوید که “من نمیخواستم مادرش باشم، میخواستم زنش باشم. ” و به یکی از آسیبزنندهترین رفتار در رابطه زوجین سخن میگوید. دلیلی که برای طلاق میآورد، برای جامعه سنتی و کسی چون پدر ماهی، قابل درک نیست اما دقیقا همین مطلب است که ماهی را فرسوده و بهنام را کلافه کرده است.
ماهی زنی است که به حقوق عاطفی خود واقف است و برآورده نشدن این نیاز او، منجر به این شده است که تمام وقت و انرژی خود را صرف پسرش کند و از رابطه خود غافل بماند. در لحظه جدایی اما به تلافی تمام آن نیازهای عاطفی برآورده نشده، حاضر نیست مهریه خود را که چند شاخه گل مریم است ببخشد. شاید آن لحظه برای ما خندهدار باشد اما این چندشاخه گل، به عنوان حق عاطفی زن است؛ حقی که در طول زندگی بهنام آن را ادا نکرده است.
همین مطالب و مطالب دیگر که با جزئینگری در سریال نشان داده شده است، نشان از این دارد که جدایی ماهی و بهنام تنها به دلیل شرایط اقتصادی نبوده است. بلکه گرد سالها دوری و تنهایی هرکدام و تهی شدن رابطه علت جدایی آنها است. این دو پس از جدایی است که در رابطه با این مسائل با همدیگر حرف میزنند؛ وقتی که همه چیز تمام شده است. حتی در آن زمان هم گفتگویشان نتیجهای ندارد و هریک دیگری را مقصر میداند. این همان عدم گفتگوی موثر زوجین است که به سکوت و سردی رابطه میانجامد.
همین نکات جزئی باعث شده است، پیش از آن که خطبه طلاق خوانده شود و اشک سرازیر شود، جدایی آنها روزها و حتی سالهای پیش در ذهنشان، در خانهشان و در روحشان اتفاق بیافتد.
بعد از جدایی هرکدام سعی میکنند که گردِ خاکستر زندگیشان را از روی خود بتکانند. یکی با رنگکردن مو و دیگری با آموزش رانندگی و ورود به رابطه تازه.
سکانسهای دفترخانه و صحبت از عشق و اشک و بازی چشمهایی که هنوز در آن ته ماندهای از مهر وجود دارد و سکانس طلاق و بعد از آن، یکی از بهترین تصاویری است که در سینما و سریال از یک طلاق به تصویر کشیده شده است و با تصویر مرسوم و کلیشهای فاصله دارد.
«در انتهای شب» پر است از نکات ریز و جزئی که فرهنگ غلط ما را در مسائل زوجین به چالش میکشد. این که پناهنده و امیری خود زوج هنری هستند و طبیعتا چالشهای زناشویی را تجربه کردهاند، نیز میتواند از دلایلی باشد که متن این سریال دقیق و برای مخاطب باورپذیر باشد. کدام ازدواج است که این چالشها را نداشته باشد؟
اگرچه که میتوان «در انتهای شب» را مورد نقد قرار داد و طبیعتا عاری از نقص نیست، اما به دلیل بررسی یک مسئله مهم و تابوشکنی و افشاگری که در این مسئله انجام داده است، جای تقدیر دارد.
ساخت این سریال در زمانهای که ما با بحران جدی در رابطه عاطفی مواجه هستیم، نشان از این دارد که نویسنده و کارگردان جامعه را به خوبی میبینند و از آن غافل نیستند. مسائل اقتصادی، حاشیهنشینی، اختلالات روانی و… از دیگر مسائلی است که در کنار بستر اصلی قصه به آن پرداخته میشود. به نوعی میتوان گفت که «در انتهای شب» آن چنان به زندگی واقعی نزدیک است، که میتواند زندگی هرکدام از ما باشد.
ماهی و بهنام دو زوج خستهای هستند که شاید تنها مسئله آنها روح و نگاه متفاوت آنها به زندگی است. این زوج که در ظاهر مناسب یکدیگر نیستند، حتی پس از جدایی اندکی محبت نسبت به همدیگر دارند. باید منتظر ماند و دید که در انتهای شب به سپیدی صبح میرسیم یا نه و آیا پایان شب سیه سپید است؟
خبرنگار: هانیه علینژاد
https://eshraf.ir/?p=85887