به گزارش اشراف- لیلا باقری: این روزها هرکسی را ببینم که جلوی در حیاط خانهاش را با آب جارو میکند، ناخودآگاه به او میگویم «آب نداریم… چرا با آب جارو میکنید؟» لحن آمیخته با خواهش و ترسی دارم اما اغلب واکنشها منفیست. مثل آن آقایی که خانهاش در بالای شهر بود و با عصبانیت گفت: «خانه خودم است!» با لحن آدم پولداری که بیهیچ نگرانی میتواند آبهای کل محلهاش را بپردازد. پس وقتی پول آب را میپردازد به من ربطی ندارد چقدر مصرف میکند. این اتفاق بارها برای من افتاده و گمان میکنم باید کنار شعار «آب هست ولی کم است» یک جمله دیگری هم اضافه کنیم؛ «زمان برای حل بحران آب هست، ولی کم است!» چون تا ۲۰ سال آینده جزو اولین کشورهای خشک در دنیا میشویم.
این روزها در برنامههای مختلفی سعی در فرهنگسازی استفاده بهینه از آب دارند. در برنامه پربینندهای مثل خندوانه گرفته تا یادداشت گرفتن از بازیگران درباره عدم اسراف آب. اما به نظرم کار از فرهنگسازی گذشته. چون امر تغییر فرهنگ بسیار زمانبر است و ما زمان کافی نداریم. برای همین باید از راه قانون وارد شویم و هرچه زودتر قوانین محکمی برای جان سالم به در بردن از خشکسالی وضع کنیم. قوانینی در زمینه صنعت، کشاورزی و شهری. هرچند که اشتباهات زیادی در این زمینهها صورت گرفته اما لااقل میتوان از تکرارشان جلوگیری کرد. اینجا مجالی برای پرداختن به بحث صنعت و کشاورزی نیست اما درباره شهرسازی میتوان گفت ایران به دلیل قرار گرفتن در اقلیم خشک، هیچگاه ظرفیت ایجاد کلانشهر را نداشته و ندارد. برای همین است که در گذشته ما روستاهایی با تعداد خانوار کم و مسافتهای دور از یکدیگر داشتیم. چون مردم در جوار یک رودخانه یا چشمهای خانه میساختند، آنهم تنها به اندازه ظرفیت آبی آن نقطه. ولی در عصر حاضر بدون توجه به این نکته اقلیمی، کلانشهرها ایجاد شد و شهرها حدود خود را از دست دادند. اما حالا که بحران آب دیگر شوخی بردار نیست چرا باز اجازه ساخت برجهای بلند صادر نمیشود و حدود شهرها همچنان دست خوش تغییر؟ یا در ساختمانها اجازه احداث استخر داده میشود درحالی که ما برای تامین آب شرب هم دچار مشکل هستیم. حسین لرزاده معمار معروف در کتاب خاطرات خود تعریف میکند که قبل از انقلاب اسلامی، وزیری از او میخواهد برای ساخت استخر در یکی از شهرهای شمالی برآورد هزینه کند. اما او از این کار شانه خالی میکند و وقتی احضارش میکنند، جواب میدهد شما در اینجا برای آب خوردنتان هم باید چاه حفر کنید. از کجا میخواهید آب استخر را تامین کنید که دستور ساختش را میدهید؟ این درختان را هم که میبینید از رطوبت طبیعی زمین و هوا سرسبز ماندهاند. لرزاده معمار با تعهدی که به سرزمینش داشت حتی در شمال کشور حاضر نشد استخر بسازد اما ما در شهرهایی مثل تهران مجمتعهایی میسازیم با استخر. درباب هدر رفت آب در زمینه شهری میتوان موارد متعددی را مثال زد اما بد نیست به داستان فضای سبز هم اشاره شود و اینکه اصولا چمن گیاهی مختص به مناطق پربارش است نه اقلیم خشک. چمن در اروپا با سرانه بارندگی بالایی که دارند، خود به خود رشد میکند و ترکیب چمن و درخت ویژه آنجاست و ما نباید دیگر چمن بکاریم چون مصرف آبی زیادی دارد و از سوی دیگر سود چندانی جز زیبایی ندارد.
نکته مهمتر و آخر اینکه خیلی از مردم هنوز باورشان نشده بحران آب جدیست. خیلیها وقت بارشهای بهاری گفتند «اینهمه بازندگی چرا میگویند کم آبیست؟» درست کردن این تفکر با فرهنگسازی یک قرن زمان میبرد. درست کردن تفکر خانواده دو نفرهای که در آپارتمانی با آبهای مشاع زندگی میکنند و به خودشان حق میدهند اندازه خانواده پنج نفره همسایه آب مصرف کنند چون پول آب برابری میدهند، یک قرن زمان میبرد یا تفکر آن مردی که گفت چون ساختمان خودش است حق دارد جلوی خانه را با آب جارو کند! چون از قماش همان آدم پولداریست که وقت ماشین راندن هم میگوید «اگر کشتم دیهاش را میدهم». ایران برهوت به درد هیچ کسی نمیخورد، بعضیها برای فهم این جمله ساده یک قرن زمان نیاز دارند. ما یک قرن زمان نداریم. ۲۰ سال دیگر… فقط ۲۰ سال دیگر…
https://eshraf.ir/?p=57364