اشراف – شاهرخ صالحی کرهرودی: یکی از محورهای مهمی که در فراز آخر بیانیه گام دوم انقلاب مورد توجه قرار گرفته، توجه به بحث سبک زندگی در جامعه ایرانی است. این موضوع، در شرایطی است که رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان خراسان شمالی در ۲۳ مهرماه ۱۳۹۷ با طرح سوالات مختلف درباره سبک زندگی، دو سوال مهم را هم مورد توجه قرار دادند: «آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟» سوالات مهمی که حاکی از وجود یک اشکال در روابط خانوادگی و فردی جامعه ایرانی است که در قالب تلنگری از سوی رهبری مطرح شده، تا دستاندرکاران امور فرهنگی و اجتماعی توجه بیشتری به حساسیت آن داشته باشند.
در جامعه ایرانی با دو دسته از افراد روبرو هستیم؛ دسته اول افرادی هستند که دروغ را در ذهن و فکر خود بد میپندارند و آن را عملی ناپسند تلقی میکنند و وقتی در شرایطی قرار میگیرند که به دروغ متوسل میشوند، بعد از گفتن دروغ، احساس شرمندگی، گناه و پشیمانی به آنها دست میدهد و به نوعی وجدان آنها به درد میآید و دوست دارند هر طور شده از بار این فشار روحی سنگین خارج شوند. اما در مقابل افراد دسته دوم هستند که وقتی دروغ میگویند انگار هیچ اتفاق ناپسندی نیفتاده است. خیلی عادی و بسیار راحت با دروغ گفته شده برخورد میکنند. آنها هیچ وقت احساس گناه نمیکنند و از کرده خود پشیمان نمیشوند.
ریشههای دروغ در جامعه ایرانی
ریشه این دروغگوییها دلایل مختلفی دارد؛ بخشی از آن مربوط به دوره خردسالی افراد و آموزشهایی است که در سالهای رشد و تربیت میبینند و بخشی هم، جبر اجتماعی و شرایط اقتصادی و سیاسی است که افراد را به سمت دروغ سوق میدهد.
در دوره کودکی، علاوه بر اینکه پدر و مادرها به کرات جلوی فرزندان دروغ میگویند یا حتی آنها را در موقعیتهای مختلف، در معرض دروغگویی قرار میدهند، سیاهنمایی از وضع اجتماعی، این تلقی را در فرزندان به وجود میآورند که جامعه سیاه است و برای مقابل با این سیاهی باید «زرنگ» بود. به دیگران اعتماد نکن! حرف دیگران را براحتی قبول نکن! ممکن است جنس تقلبی به تو بدهند، حواست را جمع کن و نظایر آن. ما مدام از سر خیرخواهی این جملات را در گوش فرزندانمان زمزمه میکنیم، اما حواسمان نیست که همه این عبارتها پشت صحنههای خاص خود را دارند. ما با این عبارتها به شکل غیرمستقیم به ذهن فرزندان خود القا میکنیم که آنچه چشم آنها میبیند یا گوششان میشنود، دروغی بیش نیست. و همین تعارضها باعث میشود تا از ابتدا کودکی دروغگو بار آورد.
پس از این دوره، نیز جامعه و قوانین و مقررات نقش مهمی در دروغگویی و ناراستی افراد دارد. برای نمونه، فرد برای دریافت مرخصی از محل کارش متوسل به گواهی پزشکی دروغ میشود؛ یا برای احتیاجات ضروری، از بانک تقاضای تسهیلات خرید لوازم خانگی میکند و با فاکتورسازی دروغ، تسهیلات را دریافت کرده و به احتیاجاتش میپردازد. اینها تنها نمونه کوچکی از فضایی است که جامعه، فرد را به سمت دروغگویی سوق میدهد.
از سوی دیگر، از نظر اجتماعی، افراد تلاش میکنند تا خود دیگری از خود به نمایش عمومی بگذارند. در چنین شرایطی، برای نمایش دروغین از خودی نیستند اما میخواهند آن را عرضه کنند، متوسل به دروغ میشوند. نمونه کوچکی از این افراد، کسانی هستند که در موقع ازدواج، خودشان را متصف به صفاتی نشان میدهند که در آنها وجود ندارد و در آینده با کنار رفتن پردههای حقیقت، این دروغها، سرچشمه مشکلات بعدی خواهد شد.
دروغ گویی به بهانه زرنگی!
در قراردادها و روابط حقوقی هم «زرنگ» کسی است که بتواند بهتر دروغ بگوید و سر طرف مقابل کلاه بگذارد؛ همین دروغ، بعدها به پروندههای متعددی در دستگاه قضایی بدل میشود که رسیدگی به آنها کلی از وقت و سرمایه کشور را به هدر میدهد.
توسعه دروغگویی در جامعه، با هر دلیلی که باشد، تنها موجب از دستن رفتن، «اعتماد» به عنوان مهمترین سرمایه اجتماعی مردم و دولتمردان میشود. وقتی اعتماد از بین برود، بسیاری از امور دچار مشکل شده و نظم اجتماعی با آسیبهای جدی مواجه میشود. دکتر طهمورث شیری، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در این خصوص معتقد است که خانواده نقش مهمی در اصلاح امور جامعه دارد و میگوید: «وی با اشاره به این که آموزشهای خانوادگی در این زمینه نقش بسزایی دارند، تأکید میکند: خانوادهها گاهی بدون اینکه خود بخواهند به فرزندانشان دروغگویی را آموزش می دهند و موجب می شوند تا شخصیتهای غیرخلاق و دوگانه شکل بگیرد.»
شیری با تأکید بر این که ترس و دروغگویی دو روی یک سکه هستند، ادامه میدهد: «وقتی دروغگویی در جامعهای رواج یافت، نوآوری، شکوفایی خلاقیت، بروزاستعدادها و تعامل صحیح با دیگران و اعضای خانواده به مخاطره میافتد و شخصیتهایی در جامعه شکل می گیرد که بشدت مضطرب و نگرانند. چون دروغگویی تحت هر شرایطی (ارادی یا غیر ارادی) ترس و اضطراب به همراه دارد و مانع روبرو شدن با شخصیتهای سالم در جامعه می شود.»