به گزارش اشراف: زهرا سلیمانی، خیلی از نویسندگان مطرح ترجیح میدهند برای بزرگسالان بنویسند و دسته کمتری از نویسندگان و شعرا سراغ خلق اثر برای نوجوانان میروند، به همین دلیل تعداد خالق آثار متناسب با رده سنی و روحیات نوجوانان کم است.
اغلب کتابهایی که در حال حاضر در بازار میبینیم عمدتاً ترجمه آثار خارجی در ژانرها و گونههای فانتزی است که مثل خوراکیهای فستفودی در دسترس نوجوانان قرار گرفته است، اما کمتر اثری را میبینیم که تألیف نویسندگان داخلی و متناسب با روحیات نوجوانان ایرانی باشد.
«اصیلآباد» شاید داستانی واقعی است که محمدرضا سرشار آن را نوشته و سرنوشت روستای اصیلآباد و مردمانش را در پاییز ۱۳۵۶ روایت میکند؛ روایت پیلهوری حیلهگر به عنوان شخصیتی که نماد زندگی شهری و تجملات غرب است که با نمایش و جذابیتهای شهر فرنگ، آرامش و اصالت را از روستا میرباید؛ غصه مردم و روستایی که سالهای سال زندگیشان با عطر نان داغ، هوای دشت و صمیمیت و آرامش عجین شده بود تا زمانی که پیلهوری به روستا پا میگذارد که رنگ سنت و اصالت را از آنها میگیرد.
شاید مقصود سرشار در این کتاب به تصویر کشیدن مرگ تدریجی اصالت باشد، در روستایی که کنار یک رودخانه بزرگ و پرآب، درون یک دشت حاصلخیز و خوش آب و هوا قرار دارد و بین روستاهای اطراف از هر نظر نمونه است، مردهایش در فصل کشت زمینها را شخم میزنند، کودکانش خوشحال و بانشاطند.
در روستایی که فقط دو نفر از مردها سواد دارند، آخوند ده و علی آقا که هم معلم و هم مدیر مدرسه است و با تجربههایی که در شهر به دست آورده و با همفکری و موافقت ملا برای پیشرفت ده نقشههای بسیاری کشیده است.
اهالی روستا خیال دارند چند کارگاه در روستا ایجاد کنند و کشاورزی را رونق بیشتری بدهند و بچهها و اهالی روستا باسواد بشوند که در این میان سر و کله فردی با نام «پیلهور» پیدا میشود. او با فریاد شهر فرنگ، بچههای روستا را جذب میکند.
وقتی بچهها کاملاً مشتاق شهر فرنگ میشوند، از آنها پول میخواهد، سپس کمکم مردها را برای تماشای عکسهای شهر فرنگ ترغیب میکند. زنهای روستا هم مبهوت شهر فرنگ میشوند.
شهر فرنگ، همه مردم را تغییر میدهد، زنها هوس گوشواره و النگو میکنند، بچهها، اسباببازیهای شهری میخواهند و لباسهای ساده، جذابیت خود را برای مردم از دست میدهد و همین اتفاق، پیامدهای بعدی را به وجود میآورد.
مردم قانع روستا، دل به فرنگ میبازند، مسیر زندگی و هدف آنها تغییر میکند و نعمت و برکت از زندگیشان میرود. با این همه، دست آخر روستاییان به کمک بزرگتر خود راه را از چاه مییابند.
سرشار در این کتاب، به رسالت خود به عنوان نویسندهای متعهد عمل کرده و به نقد مظاهر دنیای غرب پرداخته است، این کار را هم با کلامی نرم به دور از شعارزدگی در میان کلمات گنجانده تا مخاطب را با خود همراه و همدل کند.
در مجموع باید گفت «اصیلآباد» فرازونشیبهای خوبی دارد، خواننده را با توصیفات زیاد و طولانی معطل و سردرگم نمیکند و هیجان یک رمان نوجوانانه جذاب را با گرهها و فرازونشیبهایش به خوبی ایجاد میکند که از این حیث نمره خوبی میگیرد.
در واقع به نظر میرسد ما با خواندن «اصیلآباد» سرنوشت خودمان را در دنیای مدرن و مصرفگرای دیروز تا امروز میخوانیم؛ انسانهایی که مغلوب زرق و برق دنیای تجمل و غربگرایی میشوند، اما در نهایت به دنبال اصیلآبادی برای سکون و آرامش میگردند.
رمان نوجوان «اصیلآباد» را نشر مهرک در ۴۸ صفحه منتشر کرده که تاکنون به چاپ بیستوهفتم رسیده است. اگر خودتان نوجوان هستید یا علاقهمند به داستانها و روایتهای واقعی برای نوجوانان هستید، پیشنهاد میکنیم سراغ این کتاب بروید.
https://eshraf.ir/?p=51729