×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.  اخبار منتشر شده : 0 خبر
مروری بر رمان «نجات از هزارتو: شناخت الگوها، درمان گذشته، بازسازی خود»
زهرا سلیمانی

این کتاب راویان متعددی دارد، راویانی به تعداد کسانی که این کتاب را خوانده‌اند، بیان زوایای گوناگون زندگی و هزارتوی های درهم‌تنیدۀ و غیر قابل انتظار آن. مثل احساس تنهایی در میان جمعی که خیلی دوستشان داریم. روایت به شکل خطی نیست و برای درک عمیق‌تر و همزاد پنداری زمان در آن عقب و جلو می‌شود.

به گزارش اشراف، زهرا سلیمانی:  کتاب «نجات از هزارتو: شناخت الگوها، درمان گذشته، بازسازی خود» اثر نیکول لپرا به ترجمه شهرام شیری در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات «کتاب متخصصان» چاپ شده است. این کتاب به عنوان یکی از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز و کتاب پرفروش بین المللی انتخاب شده است و در واقع این کتاب یک رویکرد انقلابی برای درمان است که از قدرت «خود» برای ایجاد تغییر پایدار استفاده می کند.

عنوان کتاب خود گویای آن است که نویسنده از چه باب سخن می‌گوید، موضوع از جایی شروع می‌شود که هر یک از ما با وجود داشتن اندوخته‌هایی برای رضایت، همچنان خود را در میانه‌ی زندگی، تنها و ناکارآمد احساس می‌کنیم. داشتن شغلی مناسب، همراه عاطفی مهربان، یا موقعیت اجتماعی خوب، تاثیر هر یک از این‌ها بر روی داشتن زندگی شاد و احساس رضایت از روزها، غیرقابل‌انکار است.

حتما شما هم بعضی از روزها، خود را خسته‌تر از آنچه انتظار دارید می‌یابید، موقع کار به قدر کافی تمرکز ندارید یا حتی احساس می‌کنید عواطفتان نسبت به نزدیکانتان کم‌رنگ‌تر شده است. تمامی این موقعیت‌ها در نگاهی کلی طبیعی هستند. اما اگر روزی به خود بیایید و از خود سوال کنید: «زندگی همین بود؟! واقعا همین؟!» آن وقت تکلیف چیست؟ این دقیقا همان پرسشی‌ست که دکتر نیکول لپرا، نویسنده‌ی کتاب درست در آستانه‌ی جشن تولد سی سالگی به آن برخورد.

موفقیت‌هایی چون داشتن شریک عاطفی خوب یا ساعات کاری شلوغ همانند یک عامل فراموشی، ما را از یافتن سوالات اساسی که در پستوی ذهنی ما بی‌پاسخ مانده، دور کند. آن وقت است که رهایی و نجات از هزارتوی ذهن همتی جدی و جداگانه می‌طلبد. این همان هدفی‌ست که نیکول لپرا در آستانه‌ی ورود به دهه‌ی سوم زندگی آن را دنبال کرد. اکنون حاصل تحقیقات و تجربیات عینی این روان‌شناس توانمند در قالب فصل‌های کتاب نجات از هزارتو، در دست یک‌یک ما قرار گرفته تا بتوانیم بیش از گذشته خود را به پاسخ سوالات اساسی و وجودی خود نزدیک کنیم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم

پیشانی خود را لمس کنید. درست زیر انگشتانتان (یعنی قسمت جلویی جمجمه شما)، مکان قرارگیری ذهن خودآگاه شماست. این همان بخشی از مغزتان است که وقتی می‌خواهید برای آینده برنامه‌ریزی کنید یا درگیر استدلال‌های پیچیده هستید و چند کار را هم‌زمان انجام می‌دهید، از آن استفاده می‌کنید. این قابلیتی است که ما انسان‌ها را از سایر موجودات متمایز می‌کند (به نظر نمی‌رسد سایر موجودات همچون انسان، توانایی اندیشیدن درباره افکار را داشته باشند، چیزی که به آن فراشناخت گفته می‌شود).

اگرچه خودآگاهی، ویژگی اصلی ما انسان‌هاست، ولی بسیاری از ما آن‌چنان در دنیای درونی خود غرق هستیم که متوجه نمی‌شویم به‌طور پیوسته در ذهن ما دستورات یا صحبت‌هایی شکل می‌گیرد. ما معتقدیم این صحبت‌ها مربوط به خودِ حقیقی ما هستند، اما در واقع، این گفت‌وگوها فقط «فکر» هستند و ما تمام روز مشغول به عمل‌ کردن طبق این افکار هستیم.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.