به گزارش اشراف- زینب زارع چهارمندان، «گردان گمشده» با فصلی با عنوان «عراق جدید» آغاز میشود؛ آنجا که دشمن تصمیم میگیرد بخشی از خاک پاک ایرانزمین را به خاک خود ضمیمه کند.
«مست در نیمهشب» نشان میدهد که سربازان عراقی با چه سودایی خاک مقدس کشورمان را زیر چکمههای خود گرفتهاند اما در «تانکها و پناهندگی» قصه به تدریج عوض میشود و «اعدام ستوانیار» چهره دیگری از آدمکشی رژیم بعث را آشکار میکند. کتاب «گردان گمشده» با فصول دیگری از خاطرات و اعترافات سرگرد عراقی دنبال میشود تا اینکه ورق به نفع نظامیان سلحشور جبهه اسلام برمیگردد و هنگامی که «انفجار بزرگ» رخ میدهد، «دستورات فرماندهی» ره به جایی نمیبرد و دست آخر با رخنه نیروهای جان برکف بسیجی در سپاه دشمن، خرمشهر عزیز پس از چند هفته اشغال به آغوش پرمهر ایران اسلامی باز میگردد.
او در این کتاب به چگونگی اشغال خرمشهر میپردازد و در یک پایانبندی رمانتیک چگونگی عقبنشینی ارتش کشورش از خرمشهر و شکستشان در عملیات بیتالمقدس را شرح میدهد. او خود این کتاب را گوشه کوچکی از واقعیت جنگ ایران و عراق میداند و در آن درباره اعمال و رفتارهای عراقیها در خرمشهر حرف میزند و از مزدوران خرمشهری که با رژیم بعث همکاری داشتهاند، حرف میزند. قتلها و اعدامهایی که بیدلیل در کش و قوس تجاوز روی میدهد هم از دیگر اتفاقاتی هستند که در سراسر کتاب بیان میشوند.
این کتاب در انتشارات سوره مهر با شمارگان ۱۲۵۰ با مترجمی محمد نبی ابراهیمی به چاپ ششم رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«اینجا برای ما میدان جنگ است، اما نه به آن مفهومی که برای ایرانیها بود. اینجا ما هم سلاح داریم، هم نیروی جنگی فراوان، اما در کنارش هم شراب داریم و هم رقاصهها برایمان میرقصند. ایرانیها از خودشان و خاکشان دفاع میکنند، ما هم در ازایش از هیچ وحشیگری نمیگذریم و هر قدر میتوانیم در حق آنها ظلم میکنیم.»
https://eshraf.ir/?p=9214