به گزراش اشراف، زهرا سلیمانی: مرجان ظریفی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان معتقد است که نویسندهای میتواند از نوشتههایش احساس رضایت داشته باشد که به کودک امروزی نگاه ویژهای داشته باشد. نوشتن از علوم و دانش و مهارتهای اجتماعی یا داستان تفاوت نمیکند. عبور از دوران ادبیات تعلیمی و ایجاد لذت کشف به کودک میتواند قدمی برای کتابخوانی بچهها باشد. گفتوگوی ما با مرجان ظریفی را درباره آثار جدیدش همچون «فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم» و «والی» در ادامه میخوانید:
– از چه سالی به نویسندگی علاقهمند شدید و کار نویسندگی کودک را آغاز کردید؟ در این مسیر با چه انتشاراتیهایی همکاری داشتید؟
میل به نوشتن به صورت ذوقی و بسیار مبتدی از دوران ابتدایی و با انشانویسی آغاز شد. علاقه زیادی به خواندن کتابهای غیردرسی داشتم و آن سالها دقیقاً نمیدانستم چرا من به زنگ درسی که اغلب دانشآموزان از آن فراری هستند، علاقهمندم. شوربختانه در دوران تحصیلم در هر سه پایه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان طرحی برای درستنویسی انشا و نقد وجود نداشت و آن نوشتنها در همان حد کلاسی باقی ماند. پس از قبولی در دانشگاه و تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی، اشتیاقم به داستاننویسی بیشتر شد و بعد از آن با ورود به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان مربی، با دنیای داستان بچهها بیشتر آشنا شدم. در ابتدا سعی کردم با نشریات مکاتبه و همکاری از نوع ارسال اثر داشته باشم و در حال حاضر ناشران خوب زیادی همانند نشر قو، مهرک، میچکا، صریر، ققنوس، مهرک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آثارم را در حوزه کودک، نوجوان و بزرگسال چاپ کردهاند.
– تا به حال چند کتاب منتشر کردهاید و کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
درخصوص اینکه کدام داستانم را بیشتر دوست دارم، انتخاب قطعی نمیتوانم داشته باشم؛ چون برای نوشتن هر کدام از آنها وقت و عشق زیادی گذاشتهام و تولدشان برایم بسیار شادی بخش بوده است. از داستانهای زیر چاپ حرفی نمیزنم تا زمان ورودشان به دنیای کودکان و نوجوانان فرا برسد؛ اما فهرست کتابهای چاپشدهام عبارتاند از: «غولی بالای ابرها»، داستان کودک، مجموعه کتاب پنججلدی «یک اژدهای امروزی»، «آتا یعنی پدر»، مجموعه داستان نوجوان، «ما اسبها را خسته کردیم»، مجموعه داستان بزرگسال، «چتری برای هانیه»، داستان کودک، «خشم زن سرخپوست»، مجموعه داستان بزرگسال، «والی»، داستان کودک، «فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم»، داستان کودک و «هفت دوچرخهسوار»، مجموعه داستان نوجوان.
– بیشتر به چه موضوعاتی علاقهمند هستید و درباره آن داستان مینویسید؟
موضوعات نوشتنم از بطن زندگی و جامعه بیرون میآیند و با خیالپردازی شکل میگیرند. بیشتر داستانهایم برای کودکان موضوعی اجتماعی یا آشنایی با مهارتهای اجتماعی دارند. همدلی، دوستی، صلح، عشق به طبیعت و دیگر موجودات، شادی، خودشکوفایی و فراموشنکردن آرزوها و تلاش برای دستیابی به آرزوها از موضوعاتی هستند که به آنها پرداختهام.
– علت انتخاب موضوعات آثاری مانند «فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم» و «والی» چیست؟
«فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم» داستان پسری است که تحت شرایط خاص و موقتی، در خانه تنها مانده است. او شماره تماس نزدیکان، همسایهها و نزدیکانش را دارد؛ اما درواقع و طبق چه ضرورتی باید با محل کار پدر یا اورژانس اجتماعی تماس بگیرد؟ این یک داستان بر مبنای موقعیت است و شخص از اول داستان تا آخر داستان در تکاپوی رسیدن به تواناییهای خود است. در زندگی امروزی اغلب پدرها و مادرها آنقدر نگران فرزندان خود هستند که به آنها اجازه رشد فردی نمیدهند و گاهی بچهها مغلوب نگرانیهای والدین میشوند و از تواناییهای پنهان خود غافل میمانند. امیدوارم این داستان هم برای کودکان و هم والدین جذاب باشد.
درباره داستان «والی» میتوانم به گریز از تنهایی، دوستی، سفر و کسب تجربه، آشنایی و پذیرش تمام افراد یک زیستگاه اشاره کنم.
– برای نوشتن کتاب بیشتر از چه چیزهایی الهام میگیرید؟
الهامات داستانی در اطراف نویسنده و زندگی فردی و اجتماعی او هستند. واقعاً گاهی سوژهها کنار ما پرپر میزنند تا نوشته شوند؛ اما انتخاب و پرداخت مناسب باعث خلق یک اثر میشود. من سوژههای زیادی برای نوشتن دارم که تبدیل به داستانهای نصفونیمه شدهاند و هنوز برای پایانبندی آنها متمرکز نشدهام.
– نظرتان درباره تصویرسازی کتابها چیست؟ آیا تکمیلکنندخ محتوای کتاب بودهاند؟
تصویرگری کتابهای «والی» و «فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم» را واقعاً دوست داشتم و همینجا تشکر میکنم از سمیه محمدی، تصویرگر خوب کتاب «والی» و سیده زینب حسینی تصویرگر خوب کتاب «فقط یکبار میتوانم زنگ بزنم» که هر دو در مرحله نهایی کار به اصلاحات ذکرشده توجه و نکات درخواستی را اجرا کردند. معرفی نویسنده و تصویرگر در آخر کتاب هم خیلی برایم جالب بود؛ چون باعث میشود بچهها با نویسنده و تصویرگر احساس صمیمیت و آشنایی داشته باشند.
– آیا تا به حال نقد و نظر مخاطبان اصلی آثارتان را شنیدهاید؟ واکنش شما به آنها چه بوده است؟
هر نویسندهای به چند خواننده حرفهای و چند منتقد خوب احتیاج دارد. گرچه من هم مثل اغلب نویسندهها سعی میکنم در وهله اول خودم منتقد خودم باشم؛ اما همیشه چیزهایی از نگاه نویسنده دور میماند و اینجاست که نظر تخصصی دیگران به تکامل یک اثر کمک میکند. من قبل از سپردن آثارم به ناشر، با دوستان ادیبم مشورت میکنم و از نظرات کارشناسان ناشران نیز خود را بیبهره نمیگذارم. خوشبختانه بعضی از ناشران در بخش کارشناسی و پذیرش اثر، برای بهترشدن کار، پیشنهادهای ارزندهای ارائه میدهند تا اثر با نقاط قوت بیشتری به دست بچهها برسد. نشر قو، مهرک و میچکا و دیگر ناشرانی که با آنها کار کردهام در بخش کارشناسی همواره پیشنهادات ارزشمندی برایم داشتهاند که از آنها استقبال کردهام.
– به نظر شما یک نویسنده چطور میتواند برای کودکان داستان بنویسد و آنها را به اثرش جذب کند؟ آیا داستاننوشتن برای کودکان سختتر از گروههای سنی دیگر است؟
نوشتن برای کودکان واقعاً دشوارتر از نوشتن برای بزرگسالان است. ما هر روز از دنیای کودکی فاصله میگیریم و به دنیای بزرگترها پیوند میخوریم؛ اما کسی که به کودکان عشق دارد، همواره کودک درونش را بیدار نگه میدارد. او به کودک درون متن نگاه ویژهای دارد و مرتب از خودش میپرسد: «کودکی که این داستان را میخواند حالا چه حسی دارد و چه سوالی برای او پیش میآید؟ آیا خواندن و درک این متون برایش دشوار است یا خیر؟ آیا این متن به او شادی میدهد یا این داستان میتواند به او کشف تجربه زیستی تازهای بدهد یا او را با احساس آدمهایی که نمیشناسد نزدیک کند؟». داستانهای کودک گاهی به دو شکل دیده میشوند؛ داستانهای کودکانهای که برای کودکان نوشته میشوند و داستانهای کودکانهای که برای بزرگسالان نوشته میشوند. اگر نویسنده سعی کند برای مخاطب گروه سنی خودش بنویسد و کودک درونش را شاد و پرسشگر نگاه دارد، حتماً میتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
– کودکان امروز بیشتر به چه موضوعات و ژانرهایی علاقهمندند؟ آیا نویسندگان و شاعران کودک توانستهاند به خوبی نیاز آنها را برطرف کنند؟
کودکان امروز بسیار دانا، شاد، پرسشگر و پرانرژی هستند. آنها تا به عمق چیزی که میخواهند بدانند نفوذ نکنند، محال است دست از پرسشگری بردارند. نویسندهای میتواند از نوشتههایش احساس رضایت داشته باشد که به کودک امروزی نگاه ویژهای داشته باشد. نوشتن از علوم و دانش و مهارتهای اجتماعی یا داستان تفاوتی ندارد؛ عبور از دوران ادبیات تعلیمی و ایجاد لذت کشف به کودک میتواند قدمی برای کتابخوانی بچهها باشد.
– آیا کتابی در دست انتشار دارید؟
بله، خوشبختانه چند کتاب کودک از چند ناشر در ماههای آینده وارد بازار کتاب میشوند. داستان کودک «چیکچیکو» از نشر مهرک، داستانهای کودک «یک اتاق پر از همهچیز» و «هیچکس کوالا را ندید» از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و «خاطرات یک جکو» و «پروانه و گلوله» داستانهایی برای نونهالان از نشر قو. امیدوارم این کتابها و بچهها هر چه زودتر با همدیگر دوست شوند.