به گزارش اشراف- وجیهه قاسمی، در این راستا، والدین پیاژه نیز با دادن کادویی بسیار ویژه از او قدردانی میکنند. وقتی پیاژه ۱۵ساله بوده، والدین او نامهای از پرستارش دریافت میکنند که در آن ضمن عذرخواهی، بیان کرده بود قصد دارد به تمام گناهان گذشتهاش اعتراف کند و گفته بود که اتفاق مذکور هرگز پیش نیامده و او به دروغ آن را بیان کرده است و میخواهد کادوی دریافتی را نیز بازگرداند.
پیاژه دریافت که این خاطره روشن نهتنها صحیح نبوده بلکه حافظهاش تمام جزئیات آن را بهخوبی ساخته و به صورت تصاویر زنده ارائه کرده است. پژوهشها نیز نشان میدهند که از حافظه ما انجام چنین کاری محال نیست؛ اما گاهی عواقب بازسازی خاطرات هرگز رخنداده، جبرانناپذیر هستند.
در دسامبر ۱۹۸۶ فردی به نام رونالد کوتون به اتهام تجاوز بیرحمانه به یک دانشجوی دانشگاه به نام جنیفر تامپسون در شمال کارولینا محاکمه شد. بنا بر اظهارات خانم تامپسون، این واقعه در تاریکی شب در اتاق خواب آپارتمانش رخ داده بود. او باید چهره متجاوز را بازشناسی میکرد. ۱۵ سال بعد روزنامهای از قول او نوشته بود که فرد متجاوز را بهواسطه سرحد موی پیشانی، اثر زخم و خالکوبیهایش شناسایی کرده بود. بر اساس این اطلاعات و با کمک حافظه قوی خود، ظاهر متجاوز خود را متصور شده و او را شناسایی کرده بود. باتوجه به مستندات بسیار قوی درباره غیبت آقای کوتون در محل وقوع جرم، قاضی باتوجه به تشخیص و شناسایی خانم تامپسون، این مرد را به ۵۴ سال حبس محکوم کرد. هیات منصفه بدون توجه به دلایل متهم مبنی بر حضورنداشتن در محل وقوع جرم و صرفا با استناد به حافظه خانم تامپسون در شناسایی متهم، این رای را صادر کرد. خانم تامپسون به این صورت متهم را شناسایی کرده بود که ابتدا به طور اتفاقی از مجموع عکسهای موجود در اداره پلیس و سپس در صف مجموعه افراد معرفیشده، آقای کوتون را انتخاب کرده و در جلسه محاکمه نیز بدون هیچ شکی اظهار کرده بود که او همان فرد متجاوز است. بر همین اساس، او به صورت مکتوب نوشت که کاملا به این مسئله اطمینان دارد و اگر امکان صدور حکم مرگ وجود داشت، از دادگاه مرگ با صندلی الکتریکی را برای او درخواست میکرد. طی سالها آقای کوتون نسبت به رای دادگاه و بیگناهی خود درخواست تجدیدنظر کرد تا اینکه تصادفا فردی به نام بابی پول که همسلولی او بود، در صحبتهایش بیان کرد که به جنیفر تامپسون تجاوز کرده است. از روی احتیاط، آقای پول را به خانم تامپسون نشان دادند و درمورد احتمال متجاوزبودن او از این خانم پرسیدند اما او قاطعانه گفت که هرگز این فرد را ندیده و نمیشناسد. به این ترتیب او هم در شناسایی آقای کوتون به عنوان متجاوز و هم در ردکردن اینکه آقای پول فرد تجاوزگر باشد، مرتکب اشتباه جدی شده بود. پس از ۱۱ سال آقای کوتون با آزمایشهای دیانای تبرئه و آقای پول بهعنوان فرد متجاوز شناخته شد. سرانجام خانم تامپسون متقاعد شد که حافظه او دچار خطا شده و از این رو دچار ضربه عمیقی شد؛ هرچند مشخص شد این مسئله ناشی از تاکید بیش از حد وکیل مدافع او بر حافظه ایشان بوده است. از طرفی کمکی که آزمایشات دیانای به پروندههای اینچنینی کرد، نشان داد ۸۳ درصد افراد مانند آقای کوتون و دیگران، اشتباهی با نظر شاهدان یا قربانیان محکوم شدهاند، درحالی که بیگناه بودهاند.
اگرچه امروزه گاهی شهادت افراد در نظام حقوقی اهمیت حیاتی دارد، اما کسی نمیتواند درباره درستی آن قضاوت کند؛ در مطالعات صورت گرفته درمورد حافظه و در ۴۵ آزمایش درباره «رابطه میان اطمینان شاهدان به شهادتشان در دادگاه و درستی آن»، دیده شده که در ۵۰ درصد مواقع این اطمینان درست بوده و در نیمی دیگر درست نبوده است.
شاید باید این توصیه اخلاقی یعنی قضاوتنکردن را آویزه گوش خود کنیم و ضمنا با احترام به نظر قاضی یا هر فرد صاحب صلاحیتی، این را در نظر داشته باشیم که قاضی فقط خداست.
https://eshraf.ir/?p=10235