به گزارش اشراف-وجیهه قاسمی، در هر جامعه بهویژه در جوامع صنعتی طبیعتا هر فردی چندین پایگاه اجتماعی دارد که متناظر با سلسله نقشهایی است که با یکدیگر در ستیز هستند؛ مثلا فرد ممکن است پدر و در عین حال شوهر، معلم، سرپرست یک اداره و فرزند باشد. هر یک از این پایگاهها با ایفای نقشی معین ملازمت دارد. چنانچه نقشی که فرد ایفا میکند، نامناسب باشد، مکانیزم نظارت اجتماعی وارد عمل میشود و از اجرای این نقش جلوگیری میکند. برای اینکه از چنین وضعیت تنشزایی اجتناب شود، بهتر است انسان پایگاههای مختلف خود را از یکدیگر مجزا کند و به این ترتیب، نقشهای خود را به صورت انتخابی، به نحوی ایفا کند که با شبکه خاص موقعیتهای اجتماعی معین متناسب باشد. به عنوان مثال فردی که دادستان است نمیتواند با همسر یا فرزندش مانند یک دادستان رفتار کند.
مجموعهای از پاداشها و مجازاتهای رسمی و غیررسمی هستند که ضمانت اجرای هنجارهای اجتماعی هستند که از نظر جامعهشناسان تضمینهای غیررسمی موثرترند. پذیرفتهشدن در گروه، افزایش دستمزد و مزایا، ارتقای شغلی، گرفتن تشویقنامه رسمی یا دستیابی به کمکهزینه تحصیلی جزء پاداشهای مثبت اجتماعی هستند. از آن سو مجازاتهای منفی شامل زندان، از دست دادن شغل و مقام و… هستند.
نظارتهای غیررسمی میتوانند توسط خانواده، گروه همسالان، گروههای همکار یا گروههای اجتماعی کوچک دیگر اجرا شوند. وقتی ما مسئولیت نظارت بر دیگران را به عهده میگیریم، طیف وسیعی از مکانیزمهای غیررسمی برای نظارت اجتماعی در دسترس ما قرار میگیرد؛ مانند تمسخر، زخم زبان زدن، شایعهپراکنی، طرد و… . از آنجا که همه انسانها تمایل دارند مورد قبول گروههای عضو آن واقع شوند، بیم از این موارد بهویژه طردشدن بسیار موثر واقع میشود و فرد را وادار به سازگاری و انطباق با جامعه میکند.
گرچه نظارت سازمانهای رسمی مانند قوانین پلیس، زندان، جریمه و… میتواند تاثیر خود را داشته باشد اما نظارتهای غیررسمی در جامعه اثرات ماندگارتری بر رفتار اعضای آن خواهد داشت. اگر این تاثیرات نظارتی درست و دقیق و اصولی باشند، تاثیر مثبتی خواهند داشت، در غیر این صورت میتوانند روح و روان یک انسان را از کودکی تا بزرگسالی خدشهدار کنند. اینجاست که وظیفه آموزش و پرورش و والدین سنگین مینماید و لزوم توجه به تعلیم و تربیت ابنای بشر واضحتر میشود.
https://eshraf.ir/?p=72685