
اشراف – حامد حسین عسکری: رهبر انقلاب اسلامی، فلسفه حرکت امام حسین علیهالسلام را مقابله با جبههی کفر و استکبار میدانند و در بیانات مورخ ۱۳۹۸/۰۷/۲۱، در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین علیهالسلام، این موضوع را تبیین کردند:
«علّت اینکه ما در مقابله با آمریکا کوتاه نمیآییم به توفیق الهی؛ چون یک وظیفه است؛ اگر چنانچه نکردیم، کان حقّاً على الله ان یدخلنا مدخله. اگر ما کوتاه بیاییم، خدای متعال ما را هم به همان سرنوشتی و همان دوزخی که آن ستمگر را مبتلا خواهد کرد مبتلا میکند؛ وظیفهی ما این است، این جمهوری اسلامی است».
به همین مناسبت مروری داریم بر کتاب قیام امام حسین (پس از پنجاه سال) نوشته مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی.
* در آن ۵۰ سال چه گذشت؟
مرحوم سیدجعفر شهیدی که مورخی سختگیر و روشنفکری اهل زحمت و تحقیق بود، در ردیف معتبرترین پژوهشگران تاریخ اسلام است. استاد شهیدی در بین معاصرین (شیعه و سنی و روشنفکر و غیر روشنفکر) سیمایی قابل اعتنا دارد. این پژوهشگر با بدبینی به منابع و اسناد مینگرد و هر حرف و حدیث و روایتی را به راحتی نمیپذیرد، دربارهی این پنجاه سال چنین میگوید:
در این پنجاه سال:
* عدالت منسوخ شد.
* قتلها و مصادرهها و تبعیدها بدون مجوز شرعی یا بر مبنای مجوزهای قابل انتقاد، رواج یافت.
* حکومت فقط بر مبنای وراثت موجه مینمود و خلافت در شکل سلطنت رخ پیدا کرد.
* درست حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم خود محور وحدت بود و توانست پیمانهای برادری و آیین پارسایی را بین قبیلهها بگستراند. اما آن فرمانبریها یا متأثر از شخصیت حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود یا دل و جان فرهنگِ آن قبایل و نژادها و تیرهها رسوخ نکرده بود. پس از حضرت رسول صصلیاللهعلیهوآلهوسلم، آن رسوم گذشته که نامش را فرهنگ جاهلی مینامیم، بازگشت. (اگر سرفصلهای آن رسوم جاهلی و آن روحیههای قبیلهگرایانه را بررسی کنیم، خواهیم دانست حتی امروز هم آن سرفصلها متأسفانه منقضی نشده است!)
* پس از رسول دوباره اختلافات نژادی و قبیلهای و طایفهای چهره کرد.
* اسلام به ثروتی بیاندازه دست یافت. ممالک دارا به دست مسلمین افتاد. این ثروت، موجب شد سکههای طلا در جیب مسلمین آواز گیرا و مخوفش را به گوش برساند. طلا، اگر همراه با آن فرهنگ پارسامدار رسول همراه نباشد، به آن رسوم جاهلی رنگ تازهای میبخشد و در لعاب جذابی، همان فرهنگ جاهلی را میداندار میکند.
* جامعهی طبقاتی شکل گرفت. دیگر همه در برابر قانون خدا برابر نبودند؛ برخی «برابرتر» بودند. حکّام جور و کارگزاران خطاکار قصاص نمیشدند.
* اصول مسلمانی آرام آرام پایمال شد. اعراب لاجرم به واسطهی برتری سیاسی و اقتصادیشان میتوانستند غیرعربها را تحقیر کنند و جانمایهی مسلمانی را در برابر اشرافیت تازهشان قربانی کنند.
* برخی از اصحاب، حلقههای نزدیک به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، به ثروتی افسانهای دست یافتند. به تجارتهای عظیمی مشغول شدند. آقازادگان این اصحاب هم که از آن سوابق مجاهدت هم بیبهره بودند، مانور ثروت و تحقیر را با خشونت بیشتری به نمایش گذاشتند. آن انضباط مالی مورد نظر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که بر پایه عدالت بود، با تأویلها و تفسیرهای اهریمنی از درون تهی شد.
* رقابت گروهها و قبیلهها بسیار جدی بود. مثلا مُضَریان که عرب حجازی بودند با یمنیها رقابت داشتند. ملاحظات قبیلهای در عزل و نصبها نقش جدی داشت. یعنی وقتی میخواستند امیری را انتخاب کنند به مسلمانی او نگاه نمیکردند، به عدالتورزی و تدبیر و مدارایش کمتر توجه میکردند. مهم این بود که بدانند از کدام قبیله است.
* کتاب دنبال چیست؟
شرح ماجرای کربلا با همهی جزییاتش را در کتاب سیدجعفر شهیدی بخوانید و مطمئن باشید دکتر شهیدی به قول شریف مرحوم آقای شهید مطهری، «زهرماری» قاطی روایتش نکرده است. او همهی آنچه دربارهی داستان کربلا لازم بوده با بیانی مستدل و نثری سدید روایت کرده است. عقلانیت حضرت سیدالشهداء و سیاستهای دستگاه اموی و طوفان تاریخساز حضرت زینب سلاماللهعلیها در کاخ یزید را به خوبی توصیف کردهست. اما من میخواستم بر همان جنبهی مهم «پس از پنجاه سال» تأکید کنم تا بگویم چرا این کتاب، کتاب مهمیست. به دلایل تبلیغاتی یا به هر دلیل دیگری این کتاب به نام کتاب «قیام امام حسین علیهالسلام» مشهور شده است. در بیشتر طراحیها هم این عنوان روی جلد دیده میشود. اما باید توجه داشت که نام کتاب «پس از پنجاه سال» است؛ چون مصنّف محترم با این «پنجاه سال» کار دارد و میخواهد نتایج تازهای از این عدد بگیرد و بگوید چطور شد که پنجاه سال پس از پیامبر صلیالله علیه و آله، دردانهی پیامبر صلیالله علیه و آله را به مسلخ بردند و مصیبتبارتر از مسیح، سر مطهر انسان برگزیده روزگار را در یک بیحرمتی استثنایی، سند رسوایی خود کردند.
* وقتی «انحراف» راهی جز قیام باقی نمیگذارد!
به تعبیر رهبر انقلاب، «دو نوع انحراف داریم. یك وقت مردم فاسد میشوند – خیلی وقتها چنین چیزی پیش میآید – اما احكام اسلامی از بین نمیرود؛ لیكن یك وقت مردم كه فاسد میشوند، حكومتها هم فاسد میشوند، علما و گویندگان دین هم فاسد میشوند! از آدمهای فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمیشود. قرآن و حقایق را تحریف میكنند؛ خوبها را بد، بدها را خوب، منكر را معروف و معروف را منكر میكنند! خطّی را كه اسلام – مثلاً – به این سمت كشیده است، صدوهشتاد درجه به سمت دیگر عوض میكنند! اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد، تكلیف چیست؟».