به گزارش اشراف – شاهرخ صالحی کرهرودی: خشونت در جامعه افزایش یافته است؛ هم آمار نزاعهای صورت گرفته این موضوع را تایید میکند و هم آمار موارد ضرب و شتم ارجاعی به پزشکی قانونی. خشونت اگرچه در گذشته هم سابقه داشته، اما حالا رفتارهای خشونت بار، شکل جدیدی به خود گرفته است؛ از تخریب اموال مردم تا پرتاب سنگ و بلوک به سمت خودروهای عبوری. جلوههای خشونت روز به روز سنگینتر میشود و البته کسی به فکر نیست.
آمارهای رسمی در ایران حاکی از آن است که نزاع بین افراد نسبت به سالهای گذشته همراه با رشد و افزایش بوده است و مراجعین نزاع از بیشترین موارد ارجاعات به پزشکی قانونی را شامل شده است (حدود ۴۰ درصد کل معاینات ارجاعی در شش ماهه نخست ۱۴۰۰). در این بین، استان تهران با بیش از ۵۱ هزار نزاع رکورددار بیشترین نزاع در سال است. اما این پرسش مطرح میشود که چرا در سالهای اخیر نزاع با افزایش و رشد همراه بوده است؟ سهم عوامل مؤثر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در نزاع کدام است؟ ضعف و عملکرد کدام نهادها موجب افزایش نزاع و خشونت شده است؟
عوامل موثر بر ایجاد خشونت
به طور کلي خشونت را میتوان محصول دو عامل اساسی دانست؛ اول محرکها و عوامل دروني و فشارهاي روحي که فرد با آنها درگیر است و سپس به صورت خشونت خود را نشان میدهد و دوم عوامل و محرک هاي بيروني مانند بحرانهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و غیره. عوامل و محرک هاي دروني، عمدتاً بيماري ها و ابتلائات افراد به برخي اختلالات رواني است و متأسفانه عمده افراد نمي خواهند بپذيرند یا حتی جاهل به این هستند که دچار يک بيماري يا اختلال رواني بوده و بايد مورد درمان قرار گيرند. اينگونه اختلالات بالاخص در جايي که فرد در يک سمت و موقعيت مهم مانند سمتهای اداری یا مشاغل شغلی خاص منصوب مي شود؛ نمود بيشتري پيدا ميکند و خشونت کلامي و برخي از رفتارهاي تحقيرآميز نسبت به سایر مردم نتیجه همین موضوع است.
عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی هم در افزایش خشونت در جامعه است؛ عدم مهارت گفتگو مهمترین عامل اجتماعی در بروز خشونت در جامعه است. افراد چه در محیط خانواده با همسر و فرزندان خود و چه در محیط کار با سایر همکاران و چه در محیط های اجتماعی، توانایی لازم برای گفتگو و حل مشکلات را ندارند و همین مسئله موجب میشود تا به بروز رفتارهای خشن روی بیاورند. آموزش مهارتهای کلامی و گفتگو بین افراد، مهمترین نقش در کاهش این مسائل را دارد که آموزش و پرورش و دانشگاهها و سایر نهادهای فرهنگی باید فکری به حال این موضوع داشته باشند.
در حوزه فرهنگی نیز، از دست رفتن کارکرد نهادهای مرجع و اثرگذار اجتماعی در تنظیم و تنسیق روابط و تعاملات بین افراد، مشکل دیگری است که به افزایش خشونت در جامعه منجر شده است. در گذشته، حضور ریش سفیدان و معتمدان محلی و نیز برخی نهادهای فعال مثل مساجد از بروز رفتارهای خشن در میان افراد جلوگیری میکرد اما در طول زمان، و با از تضعیف این نهادها، امکان لازم برای پیشگیری از رفتارهای خشن نیز رو به گسترش نهاده است.
در مسائل اقتصادی هم، احساس نابرابری در جامعه از موضوعاتی است که میتواند به صورت رفتارهای خشن در جامعه بازتولید شود. برای نمونه، چندی پیش پلیس تهران، جوانی را دستگیر کرده بود که اقدام به تخریب خودروهای بنز در شمال شهر تهران میکرد و پس از دستگیری، اذعان داشت که احساس نابرابری و حسادت به طبقه مرفه، دلیل این اقدامات خرابکارانه بوده است. در نمونه دیگری، شخصی که با پرتاب بلوکهای سیمانی به سمت خودروهای عبوری در بزرگراه نواب تهران، موجب قتل دو نفر شده بود، گوشهای ازعقدههای فروخورده خودش را در قالب یک رفتار خشن که متاسفانه به مرگ شهروندان نیز منتهی شده بود، بروز داده بود. اینها بخشی از تاثیر مسائل اقتصادی بر خشونت در جامعه است که به خصوص در سالهای اخیر، و با افزایش فاصله طبقاتی و رشد فقر جامعه، نمایانتر از گذشته قابل احساس است.
جای خالی آموزش در کنترل خشونت
دکتر رضا سلطانی شال، عضو هیأت علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان، معتقد است که ربشه بسیاری از خشونتها در جامعه را باید در خانواده و مدارس جستجو کرد و میگوید: «خانواده های امروز جامعه ایران، از مهارت های هوش هیجانی و تنظیم هیجان برخوردار نیستند. راهبردهای مقابله با استری را نمی دانند و در مواجهه با تنیدگی های روزانه با روش های نادرست و غیرروانشناختی مقابله می کنند و این روش های نادرست از طریق الگوگیری به فرزندان منتقل شده و در محیط آموزشی و اجتماعی خود را نمایان میسازد.»
وی اضافه میکند: «نبود آموزشهای مبتنی بر مهارت های زندگی نظیر مهارت تنظیم هیجانات در فضای آموزشی به ویژه در آموزش و پرورش مستقیماً سبب پرورش نسلی بدون مهارت در زمینه تنظیم هیجانات میشود و در سال های آتی شیوع و بروز خشونت و رفتارهای خشن در جامعه را به صورت معنادار افزایش میدهد.»
دکتر سلطانی شال همچنین به انتقاد از ساختار غیرروانشناختی آموزش و پرورش پرداخت و عنوان کرد: «در مدارس جهت مشاوره و راهنمایی دانش آموزان که حقیقتاً در دوره حساس و بحرانی رشد روانشناختی هستند از متخصصین آگاه به رشد روانشناختی این سنین، به ندرت استفاده می شود که با توجه به مساله رشد شناختی، هیجانی، اجتماعی و معنوی دانشآموزان در این سنین حساس، نمی تواند پاسخگوی نیاز آنها باشد، و این مشکل در تمامی دوره های تحصیلی به وضوح قابل مشاهده است.»
موضوع جدی که در این خصوص وجود دارد این است که کمکاری نهادهای آموزشی، فرهنگی، اجتماعی یا بحرانهای اقتصادی، خودش را در قالب خشونت بروز داده و با افزایش جرم و جنایت در سطح جامعه، علاوه بر اینکه بخش زیادی از توان نیروهای انتظامی را در ایجاد نظم و امنیت اجتماعی معطوف خود میکند، به طور کلی احساس امنیت در جامعه را کاهش داده و ضربه دیگری را بر پیکره جامعه وارد میکند.