×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.  اخبار منتشر شده : 1 خبر
شاعرانی معاصر یا دو روح در یک کالبد

به گزارش اشراف – سیده معصومه معاف رودپیشی، لسان‌الغیب و شیخ‌اجل دو چکاد غزل پارسی هستند که هریک با نگاهی خاص، نبوغ شاعرانه‌ خود را نمایان کرده‌اند ولی برخی بر این باورند که حافظ غزل فارسی را به اوج خود رسانده است! در کتاب احمد سمیعی‌گیلانی تفاوت‌های ساختاری و معنایی و زیبایی‌شناسانه‌ای از غزل‌های سعدی و حافظ دیده می‌شود. بنیادهای اصلی غزلیات این دو بزرگوار کدامند؟ حافظ چطور هوشمندانه از شگردهای سعدی بهره برده است؟ و پرسش‌هایی دیگر.

دربین شاعران پارسی‌گو هستند کسانی که متعلق به ‌زمانی خاص نیستند، مثل سعدی و حافظ. هر دو آنان به فاصله‌‌ای کوتاهی در سده‌های هفتم و هشتم بوده‌اند و آثار خود را آفریده‌اند، پس هر دو زنده‌اند. اگر حافظ و سعدی را شاعر معاصر می‌شناسیم از روی تذکره‌ها نیست، از روی نقدی است که با دید معاصر از آثار آنها شده است. فردوسی، خیام و مولانا هم زنده و معاصرند. درواقع نقش بسیار موثر و نقد است که آثار آنان را زنده نگه ‌داشته است.

البته هیچ‌نقدی قطعی نیست. هریک از این‌ دو هویت و شخصیتی دارند که در ادبیات ایران موثرند و از آثار آنها بسیار الهام گرفته شده است.

میان تیتر: ویژگی‌های غزل‌های سعدی

تفاوت هنرمند با غیرهنرمند بسیار است که هنرمند دنیای خودش را بازسازی می‌کند و دیگران را در هنرش باز می‌سازد اما غیرهنرمند چنین کاری را نمی‌کند. جهان هر فرد هرقدر که حقیر باشد، چون بازسازی و بیان شود جاذب خواهد شد. خصوصیات جهان درونی هر فرد در نگاه، زیروبم گفتار، روش و رفتار او ظاهر می‌شود. عالم هنرمند در تفکری است که به بیان خود می‌آورد و بروز می‌دهد. شاعر هم با واژه‌آرایی فردیت خود را عزصه می‌کند. سراینده‌ای که از سنت شعری ببُرد، از شعر بریده است.

درباره خصوصیات غزلیات سعدی بهتر است آن سنت شعری را که او ادامه‌دهنده و کمال بخش آن است، ببینیم. این سنت شعری را به «مکتب عراقی» یاد می‌کنند. شیخ‌اجل بیشتر از طریق انوری به این سنت می‌پیوندد و اگر بخواهیم از آن جلوتر برویم و صبغه این شیوه را پی بگیریم، به عنصری شاعر می‌رسیم. شاعر شیراز به‌ویژه از جهت تسلط بر الفاظ که هنر شاخص اوست، با عنصری نزدیکی پیدا می‌کند.

در چهارچوب این مکتب ویژگی‌های تغزلی سعدی بررسی می‌شود و آنچه بیشتر در غزلیات سعدی جلب‌توجه می‌کند مهارت در الفاظ و صفا و ذوق اوست؛ همان‌که به آن بیان سهل و ممتنع می‌گوییم. حافظ هم به‌صراحت به او «استاد سخن» می‌گوید. اگر سعدی در ما شوق پدید می‌آورد همه در مهارت واژه‌آرایی اوست و از این است که به شعر ناب نزدیک می‌شود. مثلا وقتی در از او می‌خوانیم: «ما را سری است با تو که گر اهل روزگار/ دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم» چیری که ما را به وجد می‌آورد استادی شاعرانه او در بهره از واژه‌ «سر» در معناهایی مختلف است. از این دست مثال‌ها فراوانند.
از دیگر ویژگی‌های آثار سعدی تحرک و تنوع است. او «فعل» بسیار به‌کار می‌برد. مثلا می‌گوید: «نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم/ که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد» در اینجا چندین فعل را در یک بیت به کار گرفته است. درحقیقت زندگی در غزل سعدی می‌تابد و لبریز از پویایی و تنوع است. در این مقال تمام خصوصیات آثار سغدی نمی‌گنجد بهتر آنکه کتاب احمد سمیعی‌گیلانی را مطالعه کنید.

میان تیتر: ویژگی‌های غزل حافظ

هر شاعری از ظرفیت‌های زبانی قومی خود استفاده می‌کند اما این ظرفیت‌ها لامتناهی هستند و شاعر قطره‌ای از آن‌ دریا را می‌گیرد، نه تمام آن را. محدودیت‌های نشأت گرفته از وزن، قافیه و نوع شعر دایره‌ کلمات را محدود می‌کنند و البته شرایط اجتماعی و سیاسی هم کم نیستند اما مضاف بر این‌ شاعر با مشکل بنیادی‌تری مواجه است. بی‌راه نیست اگر بگوییم که هر شاعر اصیل لسان‌الغیب است، چون از جهانی خبر می‌دهد که تجربه‌ نشده و غیر از او کسی به آن راه ندارد.

شاعر در قید این است که به آنچه فانی است، جاودانگی ببخشد. از داستان‌های که جزئی و محسوس و گذرنده‌اند تاثیر می‌پذیرد ولی بیان این تاثر باید طوری باشد که از آنها اثری ماندنی بیافریند و همین شاعر را دچار محدودیت‌ می‌کند. برای هنرمند پیامش با شعفی هنری همراه است. این حال ما را از جهان فانی دور می‌کند و با جلوه‌ای لبریز از حیات آشنا می‌کند.

اصالت بیان حافظ اغلب در صورت است تا ماده و در ترکیب است تا اجزا. در غزل‌های او واژه‌ها نو، مضمون‌های دست‌نخورده، رازهای معماگون، صنایع بدیع و کم‌نظیر و… نیست که چشمگیر است، بلکه کمال هنری او از عناصر در دسترس اکسیر می‌سازد. واژه‌ها همان‌ها، تعبیرها همان‌ها و اساطیر همان‌هاست که بودند. فقط شاعر حاذقانه و سحرگون آنها را به دست گرفته است. چند نمونه را ببینیم: «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازکت آزرده‌ گزند مباد» که در آن «ز» و «ن» بسامد بالایی دارند یا «بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند/ نیاز اهل‌دل و ناز نازنینان بین» که در آن «ن» ۱۰ بار تکرار شده است.
در اشعار حافظ تعبیرهای توصیفی و رازآلود بسیار دیده می‌شوند، یعنی مثلا به‌جای «ماه» گفته شود: «عروس آسمان» خیلی موارد به‌سادگی نمی‌شود فهمید که مقصود حافظ از این مثال‌ها چیست.

شاعر در هر فرصتی از زبان را در لفافی از ایهام پیچیده شده‌اند.

او می‌گوید: «عشق و شباب و رندی مجموعه‌ مراد است/ چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد» این را قیاس کنید با این مصراع از عنصری: «چون معانی جمع گردد شاعری آسان شود.

 

میان تیتر: سعدی یا حافظ؟

این دو در دوره خیلی نزدیک به هم زندگی می‌کردند. فاصله‌ پایان عمر سعدی با اول عمر حافظ تنها  ۴۰سال است. خانواده‌ سعدی از عالمان دین بودند. خود او هم سیر آفاق‌وانفس کرد اما حافظ در شیراز ماند و فقط سفری به یزد و جزیره هرمز داشت. سعدی در نظامیه درس خواند. در نظامیه معمولا فلسفه درس نمی‌دادند و به فقه و اصول توجه داشتند. درحالی‌که حافظ بیشتر در هوایی فلسفی نفس کشید.

سعدی هرچند مدح پادشاهان را می‌گفت، مدح‌هایش سرشار از پند و اندرزند. حافظ هم مانند او بود و در مدح مبالغه نمی‌کرد و مدح کلاسیک داشت اما مدح او جلوه مدایح سعدی را نداشت. این هر غزلسرایانی بی‌بدیل هستند و تعداد غزل‌هایشان به هم نزدیک است. هر دو به اوزان مشترک علاقه دارند و اغلب اشعارشان در چهار وزن مشخص است. شعر حافظ محتاج تفسیر است، حتی ایهام‌های او گاهی در پرده‌اند و نمی‌توان به‌سادگی و در نگاه اول آن را کشف کرد اما شعر سعدی اصلا تفسیر نمی‌خواهد و شهره به سهل و ممتنع بودن است.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.