اشراف – شاهرخ صالحی کرهرودی: هرسال فصل بودجه که میشود یکی از سوژههای مورد توجه، میزان افزایش بودجه نهادهای فرهنگی و خاص در جمهوری اسلامی است. از بودجه صداوسیما گرفته تا بودجه بسیج سازندگی زیر ذرهبین رسانهها میرود و در شبکههای اجتماعی، فقط یک سوال تکرار میشود: «این همه بودجه میخواهند برای چه؟» ولی قبل از پاسخ به این سوال، شاید باید به سوالات دیگری هم فکر کرد: آیا جامعه نیاز به اقدامات فرهنگی، مذهبی و اجتماعی ندارد؟ آیا جامعه بدون فرهنگ معنایی دارد؟ پاسخ به این سوالات و نگاهی به سابقه اختصاص بودجه به نهادهای فرهنگی، مردمی و خاص، شاید تا حدی زیادی گره از موضوع باز کند.
نهادهای مختلفی در کشور از بودجه عمومی بهرهمند میشوند؛ کم یا زیاد. فرهنگ عمومی نیاز به حمایت دارد و هرچقدر هم که مردم پای کار باشند، بازهم بدون کمک دولت، کار به پیش نمیرود. دولت را اگر متولی ارتقای فرهنگی و اجتماعی مردم بدانیم، پس این حق مردم است که دولت در جهت ارتقای این مسائل تلاش کند و حتی بودجه هزینه کند. نظامی که به مردمسالاری دینی معروف است، حضور مردم را در کنار دولت دارد و هرجا مردم هستند، دولت هم باید کنار مردم باشد. حضور بدون بودجه و هزینه بیمعناست. برای همین هم دولت هرساله در قانون بودجه، اعتباراتی را برای دستگاههای فرهنگی، مذهبی و مردمی در نظر میگیرد تا به رشد کلی جامعه کمک کند. هرچند که موضوع نظارت بر هزینهکرد بودجه و البته تاثیرگذاری این دستگاهها میتواند قابل توجه باشد ولی بعید است که در اصل اختصاص بودجه به توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه کسی ایرادی داشته باشد.
برای مثال دولت سالانه میلیاردها تومان به مردم یارانه میدهد تا کتاب بخرند. هدف دولت، کتاب خریدن نیست بلکه ارتقای فرهنگ جامعه، از طریق توسعه کتابخوانی است. اگر فرض کنیم این یارانه نباشد، احتمالا دسترسی به خرید کتاب برای برخی اقشار – به خصوص قشر جوان و دانشگاهی – دشوار خواهد بود. شاید عده زیادی در خصوص نحوه اختصاص یارانه انتقاد داشته باشند، ولی در اصل موضوع تردیدی وجود ندارد.
حالا همین مسئله در خصوص همه نهادهایی که به نوعی از بودجه عمومی ارتزاق میکنند هم صادق است. میتوان بودجه را قطع کرد اما مسئله فرهنگ عمومی و توسعه آن هم قابل قطع شدن است؟
نگاهی به سیاستهای دولتها در اختصاص بودجه به نهادهای خاص
دولتهای مختلف در ایران، هرکدام بنا به سیاست کلان و گفتمانی که دنبال میکردند، در حوزه بودجه نیز همین سیاست را دنبال کردهاند. برای نمونه، دولت هشتم که به شعار جامعه مدنی خودش را پایبند میدانست، در حوزه بودجه نیز بیشترین حمایت را از توسعه نهادهای مدنی به خصوص حوزه زنان داشته است. برای نمونه دولت هشتم در آئین نامه اجرایی بند «ب» تبصره (۷) قانون بودجه سال ۸۲ کل کشور تصویب کرد که اعتبار مندرج در ذیل برنامه ۳۰۲۲۸ دستگاه های اجرایی کشور که در قانون بودجه سال ۸۲ کل کشور اشاره شده است، صرفاً به اموری اختصاص یابد که در چهارچوب مأموریتها، اهداف و وظایف دستگاه های اجرایی منجر به توسعه مشارکت زنان و تقویت نهاد خانواده شود. بر اساس بندهای «ز» و «ح» ماده ۲ آئین نامه مذکور «توانمندسازی سازمانها و انجمنهای غیر دولتی زنان و زمینه سازی جهت حضور زنان در مجامع بین المللی با تأکید بر مشارکت سازمانهای غیردولتی را به عنوان دو اولویت از مجموع یازده اولویت زنان مورد تأکید قرار داده است. از این رو دستگاههای دولتی مکلفند بخشی از اعتبارات خود را در سال ۸۲ صرف توانمندسازی سازمانهای غیر دولتی و فراهم سازی زمینه مناسب برای مشارکت سازمانهای غیر دولتی زنان در مجامع بین المللی نمایند.
در حالیکه دولت هشتم به سازمانهای غیردولتی زنان توجه زیادی داشت اما دولت نهم با توجه به رویکرد عدالت محوری و حمایت از محرومان، نگرش دیگری در این حوزه داشت و توجه به بسیج سازندگی، حمایت از نهاد مسجد و توجه به نهادهای حمایتی در دستور کار دولت قرار گرفت.
در دولت نهم و دهم، با افزایش درآمدهای دولت، بودجه نهادهای فرهنگی هم رشد خوبی پیدا کرد. به طوریکه در سالهای پایانی دولت دهم، میزان بودجه اختصاصی به نهادهای فرهنگی مثل حوزههای علمیه، موسسه امام خمینی(ره)، کمیته امداد، ستاد احیای امر به معروف و چند نهاد دیگر، همواره مورد توجه رسانهها قرار داشت و همواره مورد نقد قرار میگرفت. هرچند که در همان دوره، اقدامات موثر و زیادی در حوزههای مختلف از جمله توسعه فضاهای فرهنگی در کشور از جمله آن موارد بود.
در دولت یازدهم و دوازدهم که کاملا رویکردی متفاوت از دولتهای قبل از خودش داشت هم توجه به توسعه فرهنگی، اختصاص اعتبار و یارانه به این نهادها مورد توجه قرار داشت و تغییر رویکرد دولت، موجب بیتوجهی به مقولات نشد. در دولت دوازدهم هم همان رویه دنبال شده و دولت برای توسعه فرهنگی، اعتبار خاصی را قائل میشود. ولی سوال اینجاست که واقعا نباید به این دستگاهها بودجه داد؟
از جهاد سازندگی تا بسیج سازندگی
تا پیش از ادغام وزارتخانههای جهاد سازندگی و کشاورزی، محرومیت زدایی و سازندگی در مناطق کمتر برخوردار کشور متولی مشخصی داشت که مانند همه وزارتخانههای زیرمجموعه دولت، سالانه بودجه مشخصی دریافت میکرد و مسئولیت مستقیمی در این حوزه داشت. به طور عمومی هم کسی متعرض بودجه تخصیصی به وزارت جهاد سازندگی نبود. اما با ادغام جهاد سازندگی، در صحنه عملی، چیزی از مسئولیتها و اقدامات جهاد سازندگی باقی نماند و همه چیز به زیر مجموعههای کشاورزی خلاصه شد.
با این ادغام، یک خلاء جدی در حوزه محرومیت زدایی در کشور ایجاد شد و حالا نهادهای دیگری باید این جای خالی را پر میکردند. یکی از نهادهایی که با تدبیر رهبر انقلاب مسئولیت این امر را عهدهدار شد، بسیج سازندگی بود. در حالی که نیروهای جهادسازندگی کارمندان دولت بودند و در اجرای وظیفهشان باید کار را پیگیری میکردند اما حالا نیروهای داوطلب بسیجی، پیشتاز محرومیت زدایی شده بودند. در کنار بسیج سازندگی، نهاد انقلابی دیگری مثل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره)، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام خمینی(ره) و نهادهای مشابه دیگر، هرکدام بخشی از این مسئولیت را قبول کرده و در گوشهای از کشور به توسعه و آبادانی مشغول شدند. بدون شک، توسعه نیازمند بودجه و اعتبارات است و حتی اگر نیروی انسانی داوطلب هم پای کار باشد، بازهم برای توسعه نیاز به مصالح، زیرساخت و ماشین آلاتی وجود دارد که رایگان به دست نمیآید. بنابراین بخشی از بودجه تخصیصی، همان بودجه و اعتباراتی است که در دو دهه اول انقلاب در اختیار جهاد سازندگی قرار گرفته بود و حالا با از بین رفتن جهاد، در اختیار نهادهای دیگر قرار گرفته بود.
در حوزه کمک به محرومان و مستضعفان هم اگرچه بخش مهمی از امور، با خود مردم است و اگر کمک مردم به مردم نباشد، کاری پیش نمیرود ولی هیچ کس هم نمیتواند منکر نقش و مسئولیت دولت در این زمینه باشد. برای مثال، بنا بر آخرین آمارها بیش از ۵ میلیون خانوار به صورت مستمر یا موردی تحت پوشش حمایتی کمیته امداد امام خمینی(ره) قرار دارند. بخشی از اعتبارات مورد نیاز در قالب طرح صدقه، ایتام، محسنین و طرحهای مشابه توسط مردم تامین میشود اما بدون شک، هرچقدر هم که از محل کمکهای مردمی جمع آوری شود، جوابگوی نیاز محرومان نخواهد بود و از این رو، دولت باید جبران این کسری را در بودجه سنواتی پیشبینی کند. اگر قائل به این باشیم که نیازمندان، عائله دولت نیستند، پس چه کسی باید از آنها حمایت کند؟
کمیته امداد امام خمینی(ره) در راستای خودکفایی محرومان گاهی حتی بیشتر از دستگاههای اجرایی و متولی امر اشتغال در کشور، اشتغالزایی داشته است. در کنار کمیته امداد، بنیاد مستضعفان در حوزه واگذاری اراضی به کشاورزان و ساخت خانه برای محرومان فعال بوده و ستاد اجرایی نیز در حوزه محرومیت زدایی و توسعه اماکن آموزشی، فرهنگی و ورزشی اقدامات خوبی را رقم زده است. بدون شک، اختصاص بودجه سالانه، منشاء و شروع بسیاری از این امور بوده است که شاید اگر قرار بود توسط خود دولت انجام شود، کمتر به نتیجه میرسید.
کار فرهنگی بدون مایه نمیشود
در کنار مسائل محرومیت زدایی و حمایت از نیازمندان، مسئله توسعه فرهنگی و اجتماعی هم نیاز به مداخله و کمک دولت در کنار حضور و تلاش مردم دارد. برای نمونه، برگزاری رویدادهای بزرگ فرهنگی و مذهبی، یا ساخت فیلم و سریال، یا تولید حتی ساخت برنامههای تلویزیونی همگی نیازمند بودجههای بالایی است. اگرچه درهمین مسائل هم سرمایهگذاران یا مردم مشارکت مالی دارند، ولی وقتی برای تولید یک سریال تلویزیونی میلیاردها تومان بودجه نیاز است؛ چگونه انتظار داریم چنین بودجهای توسط سرمایهگذار خصوصی یا مردم تامین شود؟
در کنار اینها، در حوزه امور مذهبی نیز اگرچه عمده هزینه توسط مردم تامین میشود، ولی بازهم گردش امور نیازمند یاری و حمایت دولت است. موسسات مذهبی مثل حوزه علمیه، جامعه المصطفی، دانشگاههای علوم دینی و غیره برای اینکه بتوانند بهتر به سمت اهداف خود حرکت کنند، نیازمند بودجه هستند. ضمن اینکه مقایسه جمع بودجه دریافتی توسط این نهادها نسبت به کل بودجه کشور، عدد ناچیزی در حد یک تا دو درصد خواهد بود که اگر همین اندک سهم هم داده شود، بعید است، بتوان کارکرد خوبی را انتظار داشت.
شاید آنچه در تخصیص بودجه مورد انتظار جامعه است، ارائه گزارشهای مدون از محل هزینه کرد این بودجههاست و اگر گزارش دقیقی از آنچه که انجام شده ارائه شود، بخشی از این گلایهها نیز جای خود را به تشویق خواهد داد.