به گزارش اشراف-وجیهه قاسمی: کنترل داشتن بر زندگی اثرات سودمندی دارد که همواره به اثبات رسیده است. تحقیقات نشان داده که چنانچه افراد یاد بگیرند احساس کنترل خود را افزایش دهند، بر سلامت جسمانی و روانیشان تاثیر مطلوب زیادی دارد؛ پژوهشهای حیوانی و انسانی نشان دادهاند کودکانی که از کودکی آموختهاند که میتوانند موقعیتهایی روزمرهشان را کنترل و هدایت کنند، در بزرگسالی حتی در بیماریهای جدی مانند سرطان نیز بهبودی در تومورها را نشان میدهند. مارتین سلیگمن، روانشناس برای احساس عدمکنترل از واژه جالبی به نام «درماندگی آموختهشده» استفاده کرد. او در تحقیقاتی که روی حیوانات انجام داد و به انسانها تعمیم یافت، در یکی از نوشتههایش گفته که از آزمایشش مبهوت شده و متوجه شده انسانها و حیوانات میتوانند بیهودگی اعمالشان را یاد بگیرند و این همان احساس درماندگی یا نومیدی است. برخی افراد در بعضی وضعیتهای زندگی احساس میکنند که کنترلی بر محیط خود ندارند و برای تغییر شرایط خود کاری نمیتوانند بکنند.
چنانچه از کودکی به فرزند خود حق انتخاب ناچیزی بدهیم، او یاد میگیرد که درمانده باشد و احساس رخوت، بیانگیزشی و نافعالی در وی پرورش یابد. چنین کودکی تا بزرگسالی همیشه احساس میکند رفتارها و خواستههایش تاثیر کمی بر شرایط زندگیاش خواهد داشت. درماندگی آموختهشده به مرور سیستم ایمنی را ضعیف میکند. افرادی که خوشبین هستند نسبت به افرادی که سبک تبیینی زندگیشان بدبینانه است، سالمتر هستند؛ البته منظور افرادی نیست که در سیگارکشیدن و دیگر کارهای زیانآور زیادهروی میکنند و نگرش مثبتی نیز به آن دارند. بدبینی غیرواقعگرایانه مانند خوشبینی غیرواقعگرایانه در صورت روبهروشدن با ناملایمات مانند بیماری جدی میتواند زیانبار باشد. گفتن این حرف به خودتان که هرگز قادر نخواهید بود بر موقعیت رویداده چیره شوید یا با آن مقابله کنید و نشاندادن احساس کارایی پایین میتواند به تلاشنکردن و درنتیجه موفقنشدن منجر شود.
افسردگی ارتباط مستقیمی با احساس ناتوانی در کنترل وقایع زندگی دارد. همه ما وقتی در برخی موقعیتها شکست میخوریم یا وقتی که فشارهای خانوادگی یا شغلی طاقتفرسا به نظر میرسند، گاهی دچار درماندگی میشویم اما صرفنظر از اینکه در آن لحظه چقدر ناراحت یا عصبانی شویم، اغلب بعد از مدتی بهبود مییابیم اما برخی افراد بهراحتی یا بهسرعت بهبود نمییابند. امکان دارد آنها شکست خود در یک موقعیت را به موقعیتهای دیگر زندگی تعمیم دهند و احساس ارزشمندی خودشان را تقریبا از دست بدهند. این افراد دست از تلاشکردن برمیدارند و معمولا با استرس، زخم معده یا افسردگی (کمبود نوراپینفرین در مغز) دست و پنجه نرم میکنند. خوشبینها معمولا افسرده نمیشوند و پس از شکست، فقط یاس و ناامیدی مختصری را تجربه میکنند که کوتاهمدت است
به نظر میرسد صرفنظر از تفاوتهای فرهنگی، جنسیتی، نژادی و وضعیت اقتصادی که در آن زندگی میکنیم، بهتر است در فرزندانمان سبک زندگی خوشبینی آموختهشده را ایجاد کنیم تا در آینده با انسانهایی مواجه نباشیم که دستوپاچلفتیوار زندگی میکنند و سلامت ذهنی و رضایت از زندگیشان در سطح پایینی قرار دارد.
https://eshraf.ir/?p=51755