به گزارش اشراف- زینب زارع چهارمندان، خاطراتى از دوران کودکى، زمان تحصیل در مدرسه و پیروزى انقلاب اسلامى، فعالیت طرفداران گروه خلق عرب براى تصاحب خرمشهر، عضویت در جبهه حزباللّه در مدرسه پس از پیروزى انقلاب اسلامی و رویارویى با گروههاى مجاهدین خلق (منافقین)، خلق عرب و کمونیستها، شرکت در کلاسهاى مختلف عقیدتى و سخنرانىهاى مذهبى، به شهادت رسیدن خواهر نوجوان راوى توسط منافقین در اصفهان، دیدار با امام خمینى (ره)، پذیرایى از خانواده شهدا در هتل بهبهان، انفجار انبار دارویى بیمارستان نفت توسط عراقىها و وضعیت شهر خرمشهر پس از آزادى، عمده موارد مطرح شده در این خاطرات است.
«دختران اُ. پی. دی» با قلم لیلا محمدی با شمارگان۱۲۵۰در انتشارات سوره مهر به چاپ هشتم رسیده است.
در مقدمه کتاب اشاره شده است که اثر حاضر حاصل ۱۱ ساعت مصاحبه با راوی (مینا کمایی) است. مصاحبهگر (لیلا محمدی) نوشته است: «پس از پیاده شدن نوارها بر روی کاغذ با ۷۰۰ صفحه خاطره روبرو بودم و تقاضای خانم کمایی که مایل نبودند بخشی از خاطرات چاپ شود. حال میبایست بدون هیچ دخل و تصرفی با رعایت ترتیب نقل راوی مابقی خاطرات طوری بازنویسی میشد که در سندیت اثر خدشهای وارد نشده و در تاریخ شفاهی جنگ اثری قابل استناد به شمار آید…»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
“دکتر که موضوع را فهمیده بود، میگفت: چشمهایش را ببندید، گاز بگذارید روی چشمهایش تا نبیند سوزن را کجا فرو میکنم. بعد سوزن می زد و میگفت: کجا را زدم؟ حس داری؟
سهراب که نمیدانست سوزن را به کجای بدنش زده یا اصلا زده یا خیر، میگفت: بله
دکتر میپرسید: سهراب حس داری؟ و او میگفت بله. در صورتی که مثلا دکتر اصلا سوزن نزده بود. فهمیدیم که سهراب اصلا حسی ندارد و تاییدهایش غیرواقعی است.
سهراب تا یک هفته NOP بود.»
https://eshraf.ir/?p=9217