به گزارش اشراف؛ زینب زارع، فریناز خود از مربیان کاربلد بسکتبال است که در قالب مدرسه بسکتبال با دختران جوان و نوجوانی بسیاری سر و کار دارد. او در حال حاضر سرمربی تیم بسکتبال بانوان گروه بهمن است. این تیم با هدایت طائرپور در کارنامه خود دو مقام قهرمانی، دو نائب قهرمانی و یک مقام سومی در لیگ برتر بسکتبال بانوان را جای داده است.
فریناز سه پسر دارد که هر سه تحصیلات خود را در مدارج بالا طی کردهاند اما فقط یکی از آنها همانند مادر به دنبال ورزش حرفهای رفته و مربی بسکتبال است. به گفته فریناز پسر بزرگترش ازدواج کرده و او حالا یک مادربزرگ مهربان و ورزشکار است.
طائرپور در ابتدای صحبتهایش در وصف خواهرش میگوید: «فرشته از همان کودکی دست به قلم بود و نوشتههای زیبایی خلق میکرد. همین ویژگیاش او را در مدرسه از دیگران همکلاسیهایش متمایز کرده بود. در دانشگاه رشته ادبیات انگلیس خواند و کار فرهنگی خود را با نوشتن در مجلات آغاز و با مدیریت مرکز نگارش کانون پرورش فکری و نویسندگی و مشاوره برای گروههای کودک و نوجوان شبکههای یک و دو ادامه داد. بیشتر در حوزه کودکان فعالیت داشت. گلنار اولین فیلم موزیکال کودک، به تهیهکنندگی خواهرم ساخته شد که با استقبال بسیار خوبی هم مواجه شد. فرشته در کنار کار کودک، در دیگر گونههای فیلم هم تجربه تهیهکنندگی و فیلمنامهنویسی داشت. او زنی فعال بود. بسیار مهربان بود و به همه کمک میکرد. بارها میدیدم به کسی خوبی میکرد اما بدی میدید. همیشه میگفت من کار خودم را میکنم به کسی کاری ندارم. بعد از فوتش همکارانش در سینما به ما میگویند الان متوجه میشویم چه کسی را از دست دادهایم. خیلی هم دلسوز بود. زمانی که واکسن کرونا با اولویت به اقشار مختلف تزریق میشد فرشته خیلی تلاش کرد هنرمندان در اولویت تزریق قرار بگیرند. حتی در ملاقاتی که با رییسجمهور وقت داشت به این موضوع تاکید کرد.»
فریناز طائرپور درباره این که چرا فرشته محبوبیت ویژهای در میان مخاطبان و همکارانش داشته، میگوید: «مهربانی، ایثارگری و دلسوزی رمز ماندگاری اوست. خواهرم بسیار با ایمان بود و هر کاری که انجام میداد اول رضای خدا را در نظر میگرفت. از هیچکس هم توقعی نداشت. خوشحالم فرزندان خوبی تربیت کرد که مثل خودش مهربان و دست به خیر هستند.»
طائرپور از خانوادهای که به همراه خواهرش در آن رشد یافته میگوید: «پدرم ارتشی و مردی درستکار بود. مادرم هم خانهدار و زن ایثارگری بود. پدرم ۵ سال از عوارض سکته مغزی رنج میبرد و این مادرم بود که در تمام این سالها از او مراقبت کرد. مادرم خدا رو شکر هنوز زنده است و من و خواهرهایم خوبی و عشق را از او یاد گرفتیم. ایمان و صبر او در برابر فوت فرشته ما را سر پا نگه داشته است.»
او درباره زندگی ورزشی خودش این طور توضیح میدهد: «همانطورکه فرشته به هنر علاقه داشت من هم به ورزش علاقمند بودم. بسکتبال را از ده سالگی شروع کردم. پدرم در آن دوران با این که سن بالایی داشت در سالن حاضر میشد و تمرینات من را نگاه میکرد. او حامی خوبی برای من و فرشته بود چون دوست داشت ما در جامعه حضور داشته باشیم.»
از فریناز خواستم خاطرهای خواهرانه با فرشته برایمان بگوید: «فرشته خیلی خوب مینوشت و من همیشه انشاهایم را به او میدادم تا برایم بنویسد.(با خنده) از من در مدرسه حمایت میکرد و مواظبم بود. یادم هست من خیلی لاغر بودم و مادرم به زور به من غذا میداد. یک روز مادرم یک تخممرغ آبپز را در جیبم گذاشت و گفت حتما بخور. من سرگرم شیطنت در مدرسه شدم و فراموش کردم در جیبم تخممرغ است و فهمیدم تخممرغ شکسته است. مانده بودم که چکار کنم که فرشته به کمکم آمد و جیبم را تمیز کرد.»
طائرپور در پایان صحبتهایش درد و دل کوتاهی هم داشت: «متاسفانه چیزایی از نسل جدید میبینم که اصلا نمیپسندم. دوست دارم دختران و پسران جوان به جای سیگار به ورزش روی بیاورند. برای همین در این ورزش ماندهام چون دلم برای جوانها میسوزد. خیلی تلاش میکنم تا جوانان را به سمت ورزش سوق دهم و امیدوارم خدا در این راه به من کمک کند.»