به گزارش اشراف- سیده مهدیه قرشی: با روی کار آمدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا این اطمینان حاصل شد که جانشین اوباما نیز باید جنگ در افغانستان را ادامه دهد. اگرچه این موضوع به مسالهای خسته کننده برای مردم امریکا تبدیل شده است، (اما به زعم سیاستمداران امریکایی) تهدیدات پایان این جنگ بیش از منافع آن برای امریکاست.
همانطور که روسای جمهور سابق نیز به این نتیجه رسیده بودند پایان جنگ افغانستان به مخاطره افتادن منافع امریکا در افغانستان و افزایش هزینههای تعلیق نظامی امریکا در این کشور است. این منافع همچنین شامل نابودی سازمانهای تروریستی جهادی – سلفی است. امریکاییها به دنبال انهدام پناهگاههایی هستند که تروریستها از آن برای حملات خارجی به آمریکاییها در داخل و خارج از کشور استفاده میکنند.
در واقع، اگر از فردا سازمانهایی مانند القاعده و دولت اسلامی داعش به طور ناگهانی ناپدید شوند، ایالات متحده هیچگونه منافع حیاتی – امنیتی و ملی در افغانستان نخواهد داشت و هرگونه منافع دیپلماتیک و بشردوستانه که در آنجا برای امریکا وجود دارد، از حمایتهای نظامی ایالات متحده محروم خواهد شد و در عین حال جنگی که طولانیترین جنگ تاریخ امریکا نام گرفته است به پایان خواهد رسید.
اگرچه تا کنون این سازمانها پیروزی قانعکنندهای به دست نیاوردهاند، اما مبارزه با آنان سناریویی است که ترامپ برای جلوگیری از موفقیت این سازمانها استفاده میکند، درست همانطور که اوباما و بوش قبل از او انجام میدادند. از آنجایی که این سازمانهای تروریستی – و یا هر گروه تروریستی که در آینده به وجود آید زیر پرچم جهادی – سلفی فعالیت خواهد کرد، بنابراین این احتمال که در طول دوره دولت ترامپ این گروهها ناپدید شوند، وجود نخواهند داشت و به احتمال بسیار رئیس جمهور بعدی آمریکا نیز در همان زمینی که دولت ترامپ گرفتار شده است، دست و پا خواهد زد.
امروزه به نظر میرسد بسیاری از راههاییسیاستهایی را که ترامپ بر آنها تاکید دارد برای کسانی که ساعتهای بیشماری در مورد سیاست دولت اوباما در قبال افغانستان را شنیده بودند، سیاستهایی آشناست. همانطور که اوباما پیشتر گفته بود ترامپ نیز وعده داده است که تمام ابزارهای قدرت ایالات متحده را با بسیج همگانی و جامع در افغانستان بکار ببرد. امریکا به دنبال اقداماتی است که بتواند «افغانستان خوب» را ایجاد کند. این اقدامات در قالب امید دستیابی به راه حل از طریق مذاکره با طالبان فراهم میشود تا از آن پس امریکا (به زعم خود) بتواند با افتخار و پیروزی از این کشور خارج شود.
با این حال تصمیماتی که ترامپ تا کنون اتخاذ کرده است، عمدتا منجر به ناکامیهای طولانی مدت ارتش آمریکا و سیاستهای مربوط به جنگ اوباما شده است. او تصمیماتی را که در این زمینه اتخاذ شده بود، نمی پذیرد و درباره تعداد نیروهای نظامی و یا استقرار آنها در افغانستان صحبت نمیکند. در عین حال اقدام مستقیم علیه گروههای تروریستی یا عملیات غیر مستقیم را هم در حمایت از شرکای افغانها محدود نکرده است. در شرایط کنونی مقیاس و گستردگی عملیات نظامی ایالات متحده به جای «مبتنی بر زمان»، «شرایط مبتنی بر» است و احتمالا کاخ سفید بدون در نظر گرفتن روند ناخوشایندی که قبلا بر ارتش این کشور تحمیل شده، شرایط جدید را مورد ارزیابی قرار میدهد.
در این راستا تغییر مهم سیاسی که ممکن است در سالهای آینده تاثیر قابل توجه استراتژیک در برنامههای امریکا داشته باشد، به رویکرد ترامپ در قبال پاکستان بازمیگردد. پاکستان کشوری است که اغلب آن را به عنوان پناهگاه امن برای عوامل هرج و مرج، خشونت و ترور میشناسند. به همین دلیل ترامپ با نادیده گرفتن رهبران اسلام آباد، از هندوستان صحبت میکند و برای بهبود وضعیت افغانستان از آنان کمک میخواهد. هرچند این درخواست از هند محدود بوده است، زیرا سیاست ترامپ در این زمینه براساس ترس تاریخی پاکستان از محاصره طراحی شده است. علیرغم وابستگی آمریکا به پاکستان برای راههای عرضه تجهیزات نظامی به افغانستان، بسیاری از افسران ارشد ارتش ایالات متحده در طول سالها از چنین خط مشیای با پاکستان حمایت کردهاند.
مطمئنا پاکستان درباره نادیده گرفته شدن رهبرانش توسط ترامپ انتقاداتی را بر امریکا وارد خواهد کرد. در مقابل امریکا باید اقدامات قابل دستیابی و واضحی را از پاکستان درخواست کند، زیرا در صورت عدم وجود این وضوح از سوی ایالات متحده، پاکستان احتمالا فعالانه در برابر منافع ایالات متحده خواهد ایستاد.
دولت ترامپ باید به طور مداوم و به طور پیوسته از طریق کانالهای دیپلماتیک، نظامی و اطلاعاتی ارتباط خود را با پاکستان تقویت کند، اما دولت ترامپ هنوز ظرفیتی برای انجام چنین کمپین یکپارچه و دائمی دیپلماتیک را از خود نشان نداده است. این در حالی است که تمام طرفهای ذینفع – افغانستان، پاکستان و هند – با دقت به این مسائل نگاه میکنند تا متوجه شوند آیا اظهارات ترامپ در زمینه افغانستان آغاز دخالت مداوم امریکا در منطقه آسیای جنوبی است یا آنکه این سخنان نقطه عطفی در توجه شخصی رئیس جمهور امریکا به همتایان خارجیاش است. او باید ویدئو کنفرانسهای منظمی را با اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان داشته باشد، همانطور که بوش با حامد کرزای داشت.
منبع:
ویلیام وچسلر/ ۲۲ آگوست ۲۰۱۷/ نشنال اینترست
https://eshraf.ir/?p=1195